پارت۱۳
#عشق_حسود_من
ویو رسیدن به خونه
+*رسیدیم خونه و من رفتم حموم و یه دوش ۲۰ مینی گرفتم و در اومدم....... امشب قرار بود بریم مهمونی..... فکر کنم مهمونی ساعت هشت بود..... اصلا دلم نمیخاست برم آخه هم خسته بودم همه حوصله نداشتم ولی مجبور بودم اگه نمی رفتم بقیه عصبانی میشدن...... پس رفتم لباسامو انتخاب کردم...... گذاشتمشون یه جا و خودم رفتم موهامو خشک کردم و لباس پوشیدم و رفتم پایین...... معلوم بود تهیونک هم از حموم در اومده بود...... حوله تنش بود و یه شلوارک پوشیده بود ولی بالا تنش لخت بود..... منم روم رو برگردوندمو رفتم تو آشپز خونه......*
ویو ته
_*دیدم وقتی اون دختره منو دید بدو بدو رفت تو آشپز خونه..... منم شیطونیم گل کرد و گغتم برم یه خرده کرم بریزم.....*
ویو تو آشپز خونه
_چیکار میکنی؟(یهو جلوی ا. ت ظاهر میشه)
+(آب میپره تو گلوش) هی تهیونگ برو لباساتو بپوشششششش(روشو میکنه اون طرف)
_هی ا. ت
+بله؟
_برگرد میخام یه چیزی بهت بگم
+خب الان بگو
_نه نمیشه حتما باید برگردی
+ولش کن اصلا بعدا بهم میگی
_ا. تتتتتتت دلت که تنبیه نمیخاد
+شاید.....
_باشه......
+من غلط خودم......ولش کن اصلا...... بله چی میگی؟(روشو میکنه اون طرف)
_هیچی......
+هییییییی...... ساعت هفته وای نه من برم آماده شم.....
_هی ا. ت
+بله
_تصمیم گرفتی که تو مهمونی میخای با کی برقصی؟
+نه هنوز🙄
_(میره دم گوش ا. ت میگه) میدومی که اگه با کسی جز من برقصی چه اتفاقی رخ میده دیگه اره(اروم)
+هی انقدر بدجنس نباش..... من میرم آماده شم
_.......
ویو چند دقیقه بعد
+*اماده شدم و آرایش کردم و رفتم پایین..... تهیونگ هم اماده شد منتظر من بود..... باهم رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم عمارتی که قرار بود برای مهمونی بریم اونجا..... وقتی که رسیدیم اون وو اومد به استقبالم و رفتیم نشستیم......*
خب قشنگام اینم پارت13
حمایت کنید امشب دو تا پارت دیگه هم میزارم
خوبه؟!
ویو رسیدن به خونه
+*رسیدیم خونه و من رفتم حموم و یه دوش ۲۰ مینی گرفتم و در اومدم....... امشب قرار بود بریم مهمونی..... فکر کنم مهمونی ساعت هشت بود..... اصلا دلم نمیخاست برم آخه هم خسته بودم همه حوصله نداشتم ولی مجبور بودم اگه نمی رفتم بقیه عصبانی میشدن...... پس رفتم لباسامو انتخاب کردم...... گذاشتمشون یه جا و خودم رفتم موهامو خشک کردم و لباس پوشیدم و رفتم پایین...... معلوم بود تهیونک هم از حموم در اومده بود...... حوله تنش بود و یه شلوارک پوشیده بود ولی بالا تنش لخت بود..... منم روم رو برگردوندمو رفتم تو آشپز خونه......*
ویو ته
_*دیدم وقتی اون دختره منو دید بدو بدو رفت تو آشپز خونه..... منم شیطونیم گل کرد و گغتم برم یه خرده کرم بریزم.....*
ویو تو آشپز خونه
_چیکار میکنی؟(یهو جلوی ا. ت ظاهر میشه)
+(آب میپره تو گلوش) هی تهیونگ برو لباساتو بپوشششششش(روشو میکنه اون طرف)
_هی ا. ت
+بله؟
_برگرد میخام یه چیزی بهت بگم
+خب الان بگو
_نه نمیشه حتما باید برگردی
+ولش کن اصلا بعدا بهم میگی
_ا. تتتتتتت دلت که تنبیه نمیخاد
+شاید.....
_باشه......
+من غلط خودم......ولش کن اصلا...... بله چی میگی؟(روشو میکنه اون طرف)
_هیچی......
+هییییییی...... ساعت هفته وای نه من برم آماده شم.....
_هی ا. ت
+بله
_تصمیم گرفتی که تو مهمونی میخای با کی برقصی؟
+نه هنوز🙄
_(میره دم گوش ا. ت میگه) میدومی که اگه با کسی جز من برقصی چه اتفاقی رخ میده دیگه اره(اروم)
+هی انقدر بدجنس نباش..... من میرم آماده شم
_.......
ویو چند دقیقه بعد
+*اماده شدم و آرایش کردم و رفتم پایین..... تهیونگ هم اماده شد منتظر من بود..... باهم رفتیم سوار ماشین شدیم و رفتیم عمارتی که قرار بود برای مهمونی بریم اونجا..... وقتی که رسیدیم اون وو اومد به استقبالم و رفتیم نشستیم......*
خب قشنگام اینم پارت13
حمایت کنید امشب دو تا پارت دیگه هم میزارم
خوبه؟!
۱.۲k
۰۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.