پارت نهم
میا: صب از خوای بیدار شدم رفتم یه حموم ده مینی گرفتم و اومدم بیرون لباسامو پوشیدم موهامو خشک کردم و رفتم پایین
انی: بلاخره تشریف اوردی
میا: اره چرا فرش قرمز ننداختین
انی: اخه دلم نیومد فرش و کثیف کنی
میا: مگه من مث تو روی هرچی پا بزارم میرینم روش
انی: 😐😐
جیمین: 😂😂
تهیونگ: 😂😂
انی: زهرمار نخندین
جیمین: خدایی شما دوتا هسته نمبشین اینقدر کل کل میکنین 😂
تهیونگ: خدای اول تو شروع میکنی اخرم میا تر میزنه رو هیکلت 😂
انی: خفه
میا: هعیییی صبحانه ندارین
انی: نه ندارن که تا الان ما رو گشنگی دادن هققق
جیمین: هعی خدا تهیونگ کمشو بریم خوارکی بخریم هیچی نداریم
تهیونگ: بریم..... رفتیم به اتاقامون لباسامونو عوض کردیم و رفتیم تا برای خونه وسیله و خوراکی بخریم
میا: حالا که این پت و متا رفتن چیکار کنیم
انی: به ولا نمیدونم
میا: جنگ بالشتی
انی: ارهههه
میا: بالشت پرت کردم سمتش
انی: منم یکی پرت کردم
به نوبت سمت هم بالشد پرت میکردن و خونه رو به فنا دادن
جیمین: بس نیست تهیونگ
تهیونگ: چرا بسه بیا پلشو حساب کنیم و بریم
جیمین: اوکی
تهیونگ: پول لوازمارو حساب کردیم و گذاشتیمشون داخل ماشین و رفتیم سمت خونه
جیمین میگم تهیونگ
تهیونگ: بله
جیمین: این میا قیافش شبیه هوسوک نیست یکم
تهیونگ: ارهتثعم دقت کردی
جیمین: یادته هوسوک میگفت یه ابجی داشته ژ
تهیونگ: اره یادمه
جیمین: میگم نکنه همین باشه
تهیونگ: نمیدونم به ولا...... راستیتوعم دقت کردی انی چقدر شبیه نامجونه
جیمین: اره نامجونم میگفت قبلا یه ابجی داشته
تهیونگ: قضیه مشکوکه
جیمین: موافقم
تهیونگ: خب رسیدیم...... از ماشین پیادع شدیم و وسایلا رو براشتیم و در و باز کردیم...... ل یبا چیزی کخ دیدم از تعجب سر جاموپ خشکمون زد
اینم از پارت جدید
انی: بلاخره تشریف اوردی
میا: اره چرا فرش قرمز ننداختین
انی: اخه دلم نیومد فرش و کثیف کنی
میا: مگه من مث تو روی هرچی پا بزارم میرینم روش
انی: 😐😐
جیمین: 😂😂
تهیونگ: 😂😂
انی: زهرمار نخندین
جیمین: خدایی شما دوتا هسته نمبشین اینقدر کل کل میکنین 😂
تهیونگ: خدای اول تو شروع میکنی اخرم میا تر میزنه رو هیکلت 😂
انی: خفه
میا: هعیییی صبحانه ندارین
انی: نه ندارن که تا الان ما رو گشنگی دادن هققق
جیمین: هعی خدا تهیونگ کمشو بریم خوارکی بخریم هیچی نداریم
تهیونگ: بریم..... رفتیم به اتاقامون لباسامونو عوض کردیم و رفتیم تا برای خونه وسیله و خوراکی بخریم
میا: حالا که این پت و متا رفتن چیکار کنیم
انی: به ولا نمیدونم
میا: جنگ بالشتی
انی: ارهههه
میا: بالشت پرت کردم سمتش
انی: منم یکی پرت کردم
به نوبت سمت هم بالشد پرت میکردن و خونه رو به فنا دادن
جیمین: بس نیست تهیونگ
تهیونگ: چرا بسه بیا پلشو حساب کنیم و بریم
جیمین: اوکی
تهیونگ: پول لوازمارو حساب کردیم و گذاشتیمشون داخل ماشین و رفتیم سمت خونه
جیمین میگم تهیونگ
تهیونگ: بله
جیمین: این میا قیافش شبیه هوسوک نیست یکم
تهیونگ: ارهتثعم دقت کردی
جیمین: یادته هوسوک میگفت یه ابجی داشته ژ
تهیونگ: اره یادمه
جیمین: میگم نکنه همین باشه
تهیونگ: نمیدونم به ولا...... راستیتوعم دقت کردی انی چقدر شبیه نامجونه
جیمین: اره نامجونم میگفت قبلا یه ابجی داشته
تهیونگ: قضیه مشکوکه
جیمین: موافقم
تهیونگ: خب رسیدیم...... از ماشین پیادع شدیم و وسایلا رو براشتیم و در و باز کردیم...... ل یبا چیزی کخ دیدم از تعجب سر جاموپ خشکمون زد
اینم از پارت جدید
۲.۲k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.