تو کی هستی
تو کی هستی
پارت دوم
از پنجره پایینو نگاه کردم دیدم همونجور که داره با تلفن حرف میزنه یه چیز از لای آجر ها برداشت اما یه سیگار گذاشت دهنش ما تازه سه روز بود ازدواج کرده بودیم چ تو این مدت یهو نمیتونست شروع کرده باشه به سیگار کشیدن رفتم. کنار و گفتم به من چه اومد بالا
یونگ:من دارم میرم بیرون کار دارم
ا,ت:آها باشه منم بیرون یه کاری دارم که باید انجام بدم فعلا خداحافظ
یونگ رفت منم یه لباس قشنگ که دیگه تقریبا خیلی باز بود پوشیدم و رفتم بار وقتی رسیدم رفتم نشستم یه سیگار و یه بطری مشروب سفارش دادم چند روز بود بیرون نیومده بودم پس سیگار نکشیده بودم حالم خیلی بد بود داشتم سیگار میکشیدم که یه نفر اومد نشست سر میزم یه پسر بود خاکستر سیگار رو ریختم و گفتم میز نبود اینجا نشستی ؟
نگاش که کردم یونگ بود جا خوردم یه لحظه
ا,ت :منو تعقیب میکنی ؟
یونگ:تو اینجا چکار میکنی؟
ا,ت:مگه روزی که اومدی خاستگاریم مگه قرار نشد کاری به کارهم نداشته باشیم
یونگ:بلند شو بریم همین الان
ا,ت:نمیام به تو ربطی نداره
یونگ:یا پا میشی یا به زور میبرمت تو زنمی و باید به حرفم گوش کنی
میونگ:گفتم نمیاممم
کتشو انداخت دورم دیگه حق نداری لباس های باز بپوشی منو از رو صندلی بزور برداشت با یه دستش زیر زانو هامو گرفت و با دست دیگش زیر کمرم و گرفت بزور منو سوار ماشین کرد و برد خونه منو انداخت رو تخت و....
ببخشید پارت ها کوتاه میشه
پارت دوم
از پنجره پایینو نگاه کردم دیدم همونجور که داره با تلفن حرف میزنه یه چیز از لای آجر ها برداشت اما یه سیگار گذاشت دهنش ما تازه سه روز بود ازدواج کرده بودیم چ تو این مدت یهو نمیتونست شروع کرده باشه به سیگار کشیدن رفتم. کنار و گفتم به من چه اومد بالا
یونگ:من دارم میرم بیرون کار دارم
ا,ت:آها باشه منم بیرون یه کاری دارم که باید انجام بدم فعلا خداحافظ
یونگ رفت منم یه لباس قشنگ که دیگه تقریبا خیلی باز بود پوشیدم و رفتم بار وقتی رسیدم رفتم نشستم یه سیگار و یه بطری مشروب سفارش دادم چند روز بود بیرون نیومده بودم پس سیگار نکشیده بودم حالم خیلی بد بود داشتم سیگار میکشیدم که یه نفر اومد نشست سر میزم یه پسر بود خاکستر سیگار رو ریختم و گفتم میز نبود اینجا نشستی ؟
نگاش که کردم یونگ بود جا خوردم یه لحظه
ا,ت :منو تعقیب میکنی ؟
یونگ:تو اینجا چکار میکنی؟
ا,ت:مگه روزی که اومدی خاستگاریم مگه قرار نشد کاری به کارهم نداشته باشیم
یونگ:بلند شو بریم همین الان
ا,ت:نمیام به تو ربطی نداره
یونگ:یا پا میشی یا به زور میبرمت تو زنمی و باید به حرفم گوش کنی
میونگ:گفتم نمیاممم
کتشو انداخت دورم دیگه حق نداری لباس های باز بپوشی منو از رو صندلی بزور برداشت با یه دستش زیر زانو هامو گرفت و با دست دیگش زیر کمرم و گرفت بزور منو سوار ماشین کرد و برد خونه منو انداخت رو تخت و....
ببخشید پارت ها کوتاه میشه
۱.۹k
۱۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.