منطقه ممنوعه عشق پارت ۱۳
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:13
جونگکوک:خودت از شعور و ادب حرف میزنی خودتم.....هوففف اومدم بگم ما میریم خدافظ.
بی حوصله خداحافظی کردم که رفت.
همینجوری با درو دیوار نگاه میکردم که به خودم اومدم.
گارسون:ببخشید وقت رستوران تموم شد.
ات:ها؟
گوشیم برداشتم و روشن کردم و بله.
13تماس بی پاسخ از داداش جیمین گلم
34تماس بی پاسخ از مامان گلم
7تماس بی پاسخ از پدر گرامی.
و32پیام از جیمین.
خدا رحم کنه.
بلند شدم و پولو حساب کردم.
بیرون زدم و دیدم بله ماشینی با خودم نیاوردم.
همینجوری پیاده سمت خونه میرفتم که گوشیم زنگ خورد.
یونگ شین بود.
جواب دادم.
_بله؟
+ات..
بعد سال ها صداشو شنیدم.
ولی واکنشی نداشتم منی که دیوانه وار عاشقش بودم.
_هوم؟
+کجایی؟
یه ماشین از کنارم با سرعت رد شد.
ات:هوششش.
+ات بیرونی؟
_ام اره ماشینم خراب شد.
+ادرسو بده الان میام.
_نه لازم نکرده.
+منتظرممممم.
بعد قطع کرد.ینی بعد از سال ها قراره ببینمش؟بی توجه ادرسو واسش فرستادم و منتظر موندم.
بعد یک ربع ماشین لوکس و باکلاسی جلو پام ترمز زد.
جون باباااااا.
_:خوشگله بپر بالاااا خوش میگذره.
ات:خب باشه
_:چی واقا؟
بی توجه سوار شدم که راه افتاد.
_:کجا بریم؟
ات:هوممم اول یه بستنی بخوریم.
_:عزیزم یکم انتظار بکش بهت بستنی گوشتی میدم.
چشام گرد شد.محکم زدم تو دهنش و فرمون پیچیدم که به یه ماشین خورد.
ات:حالا برو دیه بده جوجو.
بعد پیاده شدم و به یونگ شین زنگ زدم.
ات:جایی که میگم بیااا.
یونگ شین:اکی.
بعد ۴ دقیقه ماشینی جلو پام ترمز زد سرم و بلند کردم.
با تیله های آبی چشم تو چشم شدم.
و دوباره منو غرق عمق چشاش کرد.
چشامو رو صورتش میچرخوندم هنوزم خوشگل بود.هنوزم جذاب بود.
لبخندی زد ولی نمیدونم من چم شده بود که لبخندی هم نزدم.
سوار شدم که یهو دستش و زیر گوشم برد و ل ب ا ش و نزدیک آوردکه هلش دادم.
ات:نکن.
یونگ شین:الان که بزرگ شدیم ات.
ات:یونگ شین!
درسته باهم تو رابطه ایم ولی از این همه نزدیکی معذبم تا حالا کسی منو ن ب و س ی ده(اره جون عمت🗿💔 )
یونگ شین:خوب اوکی هروقت امادگیشو داشتی خودت سورپرایزم کن.
بعد لبخندی زدو گفت:
یونگ شین:هنوزم مثل قبل زیبایی.
لبخندی زدم
ات:ممنون.
راه افتاد و من تو راه خابم برد.
...
چشامو باز کردم و یهو....
پارت:13
جونگکوک:خودت از شعور و ادب حرف میزنی خودتم.....هوففف اومدم بگم ما میریم خدافظ.
بی حوصله خداحافظی کردم که رفت.
همینجوری با درو دیوار نگاه میکردم که به خودم اومدم.
گارسون:ببخشید وقت رستوران تموم شد.
ات:ها؟
گوشیم برداشتم و روشن کردم و بله.
13تماس بی پاسخ از داداش جیمین گلم
34تماس بی پاسخ از مامان گلم
7تماس بی پاسخ از پدر گرامی.
و32پیام از جیمین.
خدا رحم کنه.
بلند شدم و پولو حساب کردم.
بیرون زدم و دیدم بله ماشینی با خودم نیاوردم.
همینجوری پیاده سمت خونه میرفتم که گوشیم زنگ خورد.
یونگ شین بود.
جواب دادم.
_بله؟
+ات..
بعد سال ها صداشو شنیدم.
ولی واکنشی نداشتم منی که دیوانه وار عاشقش بودم.
_هوم؟
+کجایی؟
یه ماشین از کنارم با سرعت رد شد.
ات:هوششش.
+ات بیرونی؟
_ام اره ماشینم خراب شد.
+ادرسو بده الان میام.
_نه لازم نکرده.
+منتظرممممم.
بعد قطع کرد.ینی بعد از سال ها قراره ببینمش؟بی توجه ادرسو واسش فرستادم و منتظر موندم.
بعد یک ربع ماشین لوکس و باکلاسی جلو پام ترمز زد.
جون باباااااا.
_:خوشگله بپر بالاااا خوش میگذره.
ات:خب باشه
_:چی واقا؟
بی توجه سوار شدم که راه افتاد.
_:کجا بریم؟
ات:هوممم اول یه بستنی بخوریم.
_:عزیزم یکم انتظار بکش بهت بستنی گوشتی میدم.
چشام گرد شد.محکم زدم تو دهنش و فرمون پیچیدم که به یه ماشین خورد.
ات:حالا برو دیه بده جوجو.
بعد پیاده شدم و به یونگ شین زنگ زدم.
ات:جایی که میگم بیااا.
یونگ شین:اکی.
بعد ۴ دقیقه ماشینی جلو پام ترمز زد سرم و بلند کردم.
با تیله های آبی چشم تو چشم شدم.
و دوباره منو غرق عمق چشاش کرد.
چشامو رو صورتش میچرخوندم هنوزم خوشگل بود.هنوزم جذاب بود.
لبخندی زد ولی نمیدونم من چم شده بود که لبخندی هم نزدم.
سوار شدم که یهو دستش و زیر گوشم برد و ل ب ا ش و نزدیک آوردکه هلش دادم.
ات:نکن.
یونگ شین:الان که بزرگ شدیم ات.
ات:یونگ شین!
درسته باهم تو رابطه ایم ولی از این همه نزدیکی معذبم تا حالا کسی منو ن ب و س ی ده(اره جون عمت🗿💔 )
یونگ شین:خوب اوکی هروقت امادگیشو داشتی خودت سورپرایزم کن.
بعد لبخندی زدو گفت:
یونگ شین:هنوزم مثل قبل زیبایی.
لبخندی زدم
ات:ممنون.
راه افتاد و من تو راه خابم برد.
...
چشامو باز کردم و یهو....
۳.۷k
۰۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.