[بورام]
[بورام]
نکنه میخواست با ترس معزرت بخوام چون خو/ن ریزی داشتم اعصبا نداشتم اینم که
ب سمت عقب هولش دادم
بورام: برو بابا
و از بقلش رد شدم و برگشتم سر کارم صدای موزیک زیاد شد و مهمونای اینم امده بودن ایششش
ی دفع ب خودم امدم که دیدم با اخم نگام میکنه
ی پشت چش نازک کردمو رومو بر گردوندم
(جونگکوک)
این پسره چی پیش خودش فک کردم بجا اینکه هواسم ب کارام باشه که برنامه ریزی بد پیش نره هواسم کلا ب این بود که با چه جرعتی اونطوری با حرف زد
ولش کن کن بچس
بیخیال شدم ولی
چرا عین دخترا چش غره میره اصلا هیچیش عین ادمیزهد نیس ن عقل ن هیکل و سر و وضع وای بیخیال
یکی از مهمونا پسره رو صدا کردو و اونم امد
بورام: بله؟
مرده: او تو واقعا پسری؟؟ چرا انقدر ریزی ؟ حتی ادم به دیدنت میخواد دخترارو بزاره کنار
با تعجب ب حرف مردع ب سمت پسره بر گشتم که خونسرد گف :
_ با من کاری داشتید؟
نبابا خوشم امد
مرده: الان حرف پیچوندی( خنده حرصی) نوشیدنی بیارررر
بد از احترام ازمون دور شد
یچی راجب این پسره درس نبود
(بورام)
فیلیکس: همچیو دیدم ..وای پسر مراقب باش ندزدنت
پریدم رو میز نشستم باش هم کلام شدم
بورام: دیدی خواطر خواهامو ( عشوه
فیلیکس خندید
فیلیکس: وای تو دختر میشدی خودم میگرفتمت
دواتایی خندیدیم که با شکستن لیوان ب طرف صدا برگشتم جونگکوگ بود که لیوانو کوبیده بود زمین و پاشده بود و با اعصبانیتی ب اون مرده که سرم داد زد
کوک: عوضی چی با خودت فک کردی که سر منو کلاه بزاری ( داد
افرادی معلوم بود طرف اون مردن اعطرافشونو گرفتن
جونگکوک کلافه موهاشو عقب داد که صدای خنده تهیونگ بلند شد بلند شدو ب اون مرده نگاه کرد
ته: ن انگار میخاری؟
منو فیلیکس ب دعوا عادت داشتیم و عین خیتلمون نبودو فقط نگاه میکردیم
که دو نفره اون همرو حرف بودن جونگکوک با اخمش جذاب بود و تهیونگ با اون نیش خندشش
باورم نمیشه این دوتا تونستن بد از اینکه همه اش و لاش شدن تهیونگ ب سما بیرون رفت و جونگ کوکم و رو کانامه نشستو ب عقب تکیه دادو چشاش بست و نفس میزد
که اون مرده بلند شد و خواست با چاقو بزنتش و جونگکوک و که کاملا خسته بود متوجه اون نشد
باید کاری میکردم؟
اونوقت چرا؟
بیخیال حس ادمیزادیم کجا رفته
ب سمتشون رفتم
( جونگکوک)
تهیونگ رفت ماشینو اماده کنه کع رو کاناپه لش کردم
که
بورام: اقای جیئونننن
همینکع چشامو باز کردم با دیدن اون مرده رو بروم تعجب کردم و چاقوشو بالابرد و خواست برنه که
بورام: هعیییی
با تعجب ب پشت مرده نگاه کردم و مرده هم پشتشو دید
که پسره بر نگشته با پا چرخید کوبید تو دهن مرده مرد پخش زمین شد
پسره با ی لبخند موهاشو عقب داد و بم نگاه کرد
بورام: بخیر گزشتاا😅
نکنه میخواست با ترس معزرت بخوام چون خو/ن ریزی داشتم اعصبا نداشتم اینم که
ب سمت عقب هولش دادم
بورام: برو بابا
و از بقلش رد شدم و برگشتم سر کارم صدای موزیک زیاد شد و مهمونای اینم امده بودن ایششش
ی دفع ب خودم امدم که دیدم با اخم نگام میکنه
ی پشت چش نازک کردمو رومو بر گردوندم
(جونگکوک)
این پسره چی پیش خودش فک کردم بجا اینکه هواسم ب کارام باشه که برنامه ریزی بد پیش نره هواسم کلا ب این بود که با چه جرعتی اونطوری با حرف زد
ولش کن کن بچس
بیخیال شدم ولی
چرا عین دخترا چش غره میره اصلا هیچیش عین ادمیزهد نیس ن عقل ن هیکل و سر و وضع وای بیخیال
یکی از مهمونا پسره رو صدا کردو و اونم امد
بورام: بله؟
مرده: او تو واقعا پسری؟؟ چرا انقدر ریزی ؟ حتی ادم به دیدنت میخواد دخترارو بزاره کنار
با تعجب ب حرف مردع ب سمت پسره بر گشتم که خونسرد گف :
_ با من کاری داشتید؟
نبابا خوشم امد
مرده: الان حرف پیچوندی( خنده حرصی) نوشیدنی بیارررر
بد از احترام ازمون دور شد
یچی راجب این پسره درس نبود
(بورام)
فیلیکس: همچیو دیدم ..وای پسر مراقب باش ندزدنت
پریدم رو میز نشستم باش هم کلام شدم
بورام: دیدی خواطر خواهامو ( عشوه
فیلیکس خندید
فیلیکس: وای تو دختر میشدی خودم میگرفتمت
دواتایی خندیدیم که با شکستن لیوان ب طرف صدا برگشتم جونگکوگ بود که لیوانو کوبیده بود زمین و پاشده بود و با اعصبانیتی ب اون مرده که سرم داد زد
کوک: عوضی چی با خودت فک کردی که سر منو کلاه بزاری ( داد
افرادی معلوم بود طرف اون مردن اعطرافشونو گرفتن
جونگکوک کلافه موهاشو عقب داد که صدای خنده تهیونگ بلند شد بلند شدو ب اون مرده نگاه کرد
ته: ن انگار میخاری؟
منو فیلیکس ب دعوا عادت داشتیم و عین خیتلمون نبودو فقط نگاه میکردیم
که دو نفره اون همرو حرف بودن جونگکوک با اخمش جذاب بود و تهیونگ با اون نیش خندشش
باورم نمیشه این دوتا تونستن بد از اینکه همه اش و لاش شدن تهیونگ ب سما بیرون رفت و جونگ کوکم و رو کانامه نشستو ب عقب تکیه دادو چشاش بست و نفس میزد
که اون مرده بلند شد و خواست با چاقو بزنتش و جونگکوک و که کاملا خسته بود متوجه اون نشد
باید کاری میکردم؟
اونوقت چرا؟
بیخیال حس ادمیزادیم کجا رفته
ب سمتشون رفتم
( جونگکوک)
تهیونگ رفت ماشینو اماده کنه کع رو کاناپه لش کردم
که
بورام: اقای جیئونننن
همینکع چشامو باز کردم با دیدن اون مرده رو بروم تعجب کردم و چاقوشو بالابرد و خواست برنه که
بورام: هعیییی
با تعجب ب پشت مرده نگاه کردم و مرده هم پشتشو دید
که پسره بر نگشته با پا چرخید کوبید تو دهن مرده مرد پخش زمین شد
پسره با ی لبخند موهاشو عقب داد و بم نگاه کرد
بورام: بخیر گزشتاا😅
۶.۳k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.