تک پارتی از جیمین قسمت اول
تک پارتی از جیمین قسمت اول
ا.ت: دیگه از دستت خسته شدم جیمین همیشه ساعت 1 میای بعضی از شب هام اصلا نمیای
جیمین: بسه دیگه
ا.ت: چیه جیمین زن حاملتو خونه ول کردی جیمین تو فقط برای من وقت نداری برای اون دخترای هرزه شرکتت داری
جیمین:ا.ت دیگه داری زیاده روی میکنی برو اتاقت
ا.ت: اصلا میدم نی من هرچی هوس میکنم خودم میخرم توی این دو ماه ازم پرسیدی هوس چی کردی فقط تو اون شرکت که کلی دختر هرز
راوی
بله درست فهمیدید جیمین به زن باردارش سیلی زد دختر بی صدا اشک میریخت جیمین گفت
جیمین: دفعه اخرت باشه در باره دختر های شرکتم این جوری حرف میزنی حالام گمشو اتاقت (داد)
ا.ت:ازت متنفرم پارک جیمین (جیغ)
جیمین
امروز با لیا منشیم یه راند رفتم اومدم خونه ا.ت هم گیر داده بود چرا دیر میای و.. عصابم خورد شد نفهمیدم یه سیلی زدن بهش وای خدا من وی کار کردم نه نه اگه به تیهونگ زنگ بزنه تیهونگ زنده زنده خاکم میکنه باید از دلش در بیارم رفتم بیرون رفتم توی یه فروشگاه بزرگ و همه ی خوراکی هارو بر داشتم رفتم خونه رفتم بالا دیدم ا.ت داره لباسا ش رو برمیداره و مزار تو چمدون گفتم
جیمین:سلام بیب چرا لباسات رو برمیداری
ا.ت:هه بیب دارم میرم پیش داداش ته
جیمین:حق نداری بری
ا.ت:هه برای چی حق ندارم برم
جیمین: چون بچه تو شکمت بچه منه
ا.ت: بچه تو باشه فردا با داداش ته میرم میندازمش
جیمین:بدون رضایت من چطور این کار رو میکنی؟
ا.ت: به داداش ته میگم امضا کنه
جیمین:و
ته:جیمین حتی فکرشم نمی کردم رو خواهرم دست بلند کنی (داد)
جیمین:ت..ته
ته:اول ازدواج چی بهت گفتم گفتم اگه به خواهر کم تر از گل بگی می کشمت ولی تو بهش سیلی زدی گمشو اونور نمیزارم به خواهرم دیگه خواهرم رو ببینی
جیمین:ت...ته توروخدا نه من منو ببخشد دیگه تکرار نمیشه
ته: برو اونور ا.ت بیا بریم
ا.ت:چشم داداش راستی پارک جیمین دیگه نمیخوام ببینمت
جیمین:نه نه نه (گریه)
ا.ت
جیمین داشت مثل یه بچه دوساله گریه میکرد نمیتونم تو اون وضعیت ببینمش سریع رفتم بغلش کردم سرشو رو سینم گذاشت و گریه میکرد با هر اشکی که میریخت قلبم اتیش میگرفت
که گفت....
15تا لایک
ا.ت: دیگه از دستت خسته شدم جیمین همیشه ساعت 1 میای بعضی از شب هام اصلا نمیای
جیمین: بسه دیگه
ا.ت: چیه جیمین زن حاملتو خونه ول کردی جیمین تو فقط برای من وقت نداری برای اون دخترای هرزه شرکتت داری
جیمین:ا.ت دیگه داری زیاده روی میکنی برو اتاقت
ا.ت: اصلا میدم نی من هرچی هوس میکنم خودم میخرم توی این دو ماه ازم پرسیدی هوس چی کردی فقط تو اون شرکت که کلی دختر هرز
راوی
بله درست فهمیدید جیمین به زن باردارش سیلی زد دختر بی صدا اشک میریخت جیمین گفت
جیمین: دفعه اخرت باشه در باره دختر های شرکتم این جوری حرف میزنی حالام گمشو اتاقت (داد)
ا.ت:ازت متنفرم پارک جیمین (جیغ)
جیمین
امروز با لیا منشیم یه راند رفتم اومدم خونه ا.ت هم گیر داده بود چرا دیر میای و.. عصابم خورد شد نفهمیدم یه سیلی زدن بهش وای خدا من وی کار کردم نه نه اگه به تیهونگ زنگ بزنه تیهونگ زنده زنده خاکم میکنه باید از دلش در بیارم رفتم بیرون رفتم توی یه فروشگاه بزرگ و همه ی خوراکی هارو بر داشتم رفتم خونه رفتم بالا دیدم ا.ت داره لباسا ش رو برمیداره و مزار تو چمدون گفتم
جیمین:سلام بیب چرا لباسات رو برمیداری
ا.ت:هه بیب دارم میرم پیش داداش ته
جیمین:حق نداری بری
ا.ت:هه برای چی حق ندارم برم
جیمین: چون بچه تو شکمت بچه منه
ا.ت: بچه تو باشه فردا با داداش ته میرم میندازمش
جیمین:بدون رضایت من چطور این کار رو میکنی؟
ا.ت: به داداش ته میگم امضا کنه
جیمین:و
ته:جیمین حتی فکرشم نمی کردم رو خواهرم دست بلند کنی (داد)
جیمین:ت..ته
ته:اول ازدواج چی بهت گفتم گفتم اگه به خواهر کم تر از گل بگی می کشمت ولی تو بهش سیلی زدی گمشو اونور نمیزارم به خواهرم دیگه خواهرم رو ببینی
جیمین:ت...ته توروخدا نه من منو ببخشد دیگه تکرار نمیشه
ته: برو اونور ا.ت بیا بریم
ا.ت:چشم داداش راستی پارک جیمین دیگه نمیخوام ببینمت
جیمین:نه نه نه (گریه)
ا.ت
جیمین داشت مثل یه بچه دوساله گریه میکرد نمیتونم تو اون وضعیت ببینمش سریع رفتم بغلش کردم سرشو رو سینم گذاشت و گریه میکرد با هر اشکی که میریخت قلبم اتیش میگرفت
که گفت....
15تا لایک
۹.۶k
۰۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.