فیک من یک خون آشام هستم ؟! پارت ۴
هانا رفت جلوی آینه و به خودش با لباس فرم مدرسه جدیدش نگاه کرد به نظر ازش خوشش اومده بود با صدای اجوما سریع کیفش رو برداشت و رفت پایین پدربزرگ و پسرا سر میز صبحانه نشسته بودند و صبحانه میخوردند هانا کمی معذب بود برای همین رفت و گوشه ی دوری از میز نشست تا با اونها فاصله داشته باشه
پدربزرگ : هانا دخترم چرا رفتی اونجا نشستی ؟! بیا اینجا کنار ما بشین
با حرف پدربزرگ توجه پسرا به سمت هانا جلب شد
هانا : ممنونم اینجا راحتم
پدربزرگ : هرطور خودت میدونی چون میدونم روزای اول کمی معذبی زیاد اصرارت نمی کنم
از زبان هانا
بعد از تموم شدن صبحانه با پسرا به سمت مدرسه رفتم مدرسه خیلی بزرگی بود و همین اضطراب من رو بیشتر میکرد من تا حالا با خون آشام ها نبودم نمیدونم باید چیکار کنم خیلی استرس داشتم بدتر از همه این که پسرا رفتند و من رو با کلی سوال تنها گذاشتند حالا من از کجا کلاسم رو پیدا کنم ؟! مدرسه سه طبقه بود طبقه اول رو گشتم ولی کلاسم رو پیدا نکردم رفتم طبقه دوم که کلاسم رو پیدا کردم خیلی خوشحال شدم و سریع رفتم توی کلاس بعضی از بچه ها اومده بودند و داشتند با همدیگه صحبت می کردن انگار هنوز معلوم نیومده بود با وارد شدن من به کلاس توجه بچه های حاضر در کلاس به سمت من جلب شد انگار متوجه شده بودند من دانش آموز جدیدم بدون حرفی رفتم و روی یک میزی نشستم که دختری مو نارنجی اومد کنارم نشست و گفت
دختره : تو دانش آموز جدیدی درسته ؟
هانا : آره
دختره : من جیا هستم
هانا : خوشبختم منم هانا هستم
جیا : حتما برات سخت بوده پیدا کردن کلاس چون اینجا خیلی بزرگه اگر سوالی داشتی من می تونم کمکت کنم
هانا : باشه اگر سوالی داشتم ازت میپرسم
جیا : خوبه
یهو صدای جیغ دخترا توی راهرو پیچید و کل بچه های کلاس سریع از کلاس خارج شدند و فقط من و جیا موندیم
جیا : وای اومدن
هانا : کیا اومدن ؟!
جیا : بیا تا بهت نشون بدم
از سر کنجکاوی با جیا رفتم ببینم صدا از کجاست و دلیلش چیه بچه ها توی راهرو جمع شده بودند و دیدن از توی اون جمعیت سخت بود به سختی خودم و جیا رو از بین جمعیت رد کردم و رفتیم جلو که دیدم جیمین و تهیونگ و جونگ کوک دارن میان
جیا : اون سه تا نوه های آقای کانگ هستند حتما آقای کانگ رو میشناسی دیگه ؟! اون یکی از پولدار ها هست و بیشترین سهام رو توی شرکت MS داره
با تعجب داشتم به حرف های جیا گوش میدادم یعنی پدربزرگ اینقدر پولداره ؟!
جیا : البته پدر این سه تا هم خیلی پولدار هستند و سهام کوچکی در شرکت MS دارند و همینطور خیلی جذاب کل دخترای مدرسه براشون غش و ضعف میرن نگاه کن اون یکی پارک جیمین هست پسر آقای پارک که خیلی دختر بازه و همه ی دخترا براش هر کاری میکنند اون یکی هم کیم تهیونگ پسر آقای کیم هست هیچکی توی درس نمیتونه باهاش رقابت کنه همیشه اون بالاترین نمره مدرسه رو میاره و البته خیلی جذابه و اون یکی هم جئون جونگ کوک پسر آقای جئون که سهامش بعد از آقای کانگ از همه توی شرکت MS بیشتره اون از بقیه پولدار و البته کوچکتر هست توی ورزش عالیه و کسی نمیتونه باهاش رقابت کنه و البته تو مخ زدن هم عالیه و تا حالا با خیلی از دخترای مدرسه قرار گذاشته البته به بیشتر از دو روز نکشیده
اسلاید دو : لباس فرم مدرسه هانا
شرایط پارت بعد :
٢۵ لایک
٢۵ کامنت
#فیک
#بی_تی_اس
#جیمین
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جیمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
پدربزرگ : هانا دخترم چرا رفتی اونجا نشستی ؟! بیا اینجا کنار ما بشین
با حرف پدربزرگ توجه پسرا به سمت هانا جلب شد
هانا : ممنونم اینجا راحتم
پدربزرگ : هرطور خودت میدونی چون میدونم روزای اول کمی معذبی زیاد اصرارت نمی کنم
از زبان هانا
بعد از تموم شدن صبحانه با پسرا به سمت مدرسه رفتم مدرسه خیلی بزرگی بود و همین اضطراب من رو بیشتر میکرد من تا حالا با خون آشام ها نبودم نمیدونم باید چیکار کنم خیلی استرس داشتم بدتر از همه این که پسرا رفتند و من رو با کلی سوال تنها گذاشتند حالا من از کجا کلاسم رو پیدا کنم ؟! مدرسه سه طبقه بود طبقه اول رو گشتم ولی کلاسم رو پیدا نکردم رفتم طبقه دوم که کلاسم رو پیدا کردم خیلی خوشحال شدم و سریع رفتم توی کلاس بعضی از بچه ها اومده بودند و داشتند با همدیگه صحبت می کردن انگار هنوز معلوم نیومده بود با وارد شدن من به کلاس توجه بچه های حاضر در کلاس به سمت من جلب شد انگار متوجه شده بودند من دانش آموز جدیدم بدون حرفی رفتم و روی یک میزی نشستم که دختری مو نارنجی اومد کنارم نشست و گفت
دختره : تو دانش آموز جدیدی درسته ؟
هانا : آره
دختره : من جیا هستم
هانا : خوشبختم منم هانا هستم
جیا : حتما برات سخت بوده پیدا کردن کلاس چون اینجا خیلی بزرگه اگر سوالی داشتی من می تونم کمکت کنم
هانا : باشه اگر سوالی داشتم ازت میپرسم
جیا : خوبه
یهو صدای جیغ دخترا توی راهرو پیچید و کل بچه های کلاس سریع از کلاس خارج شدند و فقط من و جیا موندیم
جیا : وای اومدن
هانا : کیا اومدن ؟!
جیا : بیا تا بهت نشون بدم
از سر کنجکاوی با جیا رفتم ببینم صدا از کجاست و دلیلش چیه بچه ها توی راهرو جمع شده بودند و دیدن از توی اون جمعیت سخت بود به سختی خودم و جیا رو از بین جمعیت رد کردم و رفتیم جلو که دیدم جیمین و تهیونگ و جونگ کوک دارن میان
جیا : اون سه تا نوه های آقای کانگ هستند حتما آقای کانگ رو میشناسی دیگه ؟! اون یکی از پولدار ها هست و بیشترین سهام رو توی شرکت MS داره
با تعجب داشتم به حرف های جیا گوش میدادم یعنی پدربزرگ اینقدر پولداره ؟!
جیا : البته پدر این سه تا هم خیلی پولدار هستند و سهام کوچکی در شرکت MS دارند و همینطور خیلی جذاب کل دخترای مدرسه براشون غش و ضعف میرن نگاه کن اون یکی پارک جیمین هست پسر آقای پارک که خیلی دختر بازه و همه ی دخترا براش هر کاری میکنند اون یکی هم کیم تهیونگ پسر آقای کیم هست هیچکی توی درس نمیتونه باهاش رقابت کنه همیشه اون بالاترین نمره مدرسه رو میاره و البته خیلی جذابه و اون یکی هم جئون جونگ کوک پسر آقای جئون که سهامش بعد از آقای کانگ از همه توی شرکت MS بیشتره اون از بقیه پولدار و البته کوچکتر هست توی ورزش عالیه و کسی نمیتونه باهاش رقابت کنه و البته تو مخ زدن هم عالیه و تا حالا با خیلی از دخترای مدرسه قرار گذاشته البته به بیشتر از دو روز نکشیده
اسلاید دو : لباس فرم مدرسه هانا
شرایط پارت بعد :
٢۵ لایک
٢۵ کامنت
#فیک
#بی_تی_اس
#جیمین
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جیمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
۶۲.۱k
۲۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.