مافیای من part 18 (اخر)
(فردا صبح)
کوک: سلام جوجه ها
لانا: چی داری میگی منظورت کیه
کوک: تو انقدر اخلاقت عوض میشه که برام چندتا میشی
لانا: خوبه
لونا: سلام.. لانا ببخشید من ارباب جئون رو دوست نداشتم من جیمین رو دوست داشتم
لانا: خب پس چرا قبلا بهش خیره میشدی
لونا: داشتم جیمین رو میدیدم ولی نمیخواستم ببینه دارم نگاش میکنم به ارباب جئون نگاه میکردم.. حالا منو میبخشی
لانا: اره بیا بغلم
کوک: برات سوپرایز دارم
لانا: چه سوپرایزی
کوک: چشماتو ببند.... تادا(شمع و کیک و بادکنک با تم صورتی و بنفش چون لانا دوست داره جای دریا هم هست)
لانا: چیشده اینا چی هستن دیگه؟
کوک: بیا این دوتا بادکنک رو بگیر(ابی و صورتی)
لانا: منظورت رو نمیفهمم
کوک: ما دوتا بچه داریم
لانا: واقعا (ذوق و اشک)
کوک: بیا بغلم
(6 سال بعد)
کوک: دیوونه شدم
لانا: چرا؟
کوک: چون همش خدمتکار پیشته و منم باید لباس و خرید بچه هارو بدم
لانا: اشکال نداره
دختر: مامان بابا خاله اومده
لونا: های بیبی کوچولوها
پسر: سلام خاله لونا
شوگا: سلام
دختر: خاله لونا چرا با عمو شوگا ازدواج نمیکنی بهم خیلی میاین
لونا: باشه عسیسکم حالا فکرامو میکنم
پسر: نه همین الان بغلش کن
لونا: باشه ای خدا از دست شماها
لانا: اخیش چیشده اخمات تو همه کوک نکنه از دستم مثل قبلنا ناراحتی
کوک: اره
لانا: چیکار کنم اشتی کنی؟
کوک: بوسم کن
لانا: ای خدا..💋بیا
کوک: راستی بچمون چطوره
لانا: خوبه توی شکمم سلام بهت میرسونه
کوک: عالیه و منم مثل همیشه عاشقتم
لانا: من بیشتر
کوک:(سرشو میذاره روی پای لونا و میخوابه)
لانا: بخواب عشقم خواب بهترین چیزه توی زندگی
(باهم با خوبی و خوشی تا اخر زندگیشونو ادامه میدن و بچه بعدیشون هم پسره)
زندگی مثل همه چی برعکسه از کسی که بدت میاد باهاش ازدواج میکنی یا دوست میشی پس خوشحال باشید و همین زندگی رو تموم کنین ❤️😐
کوک: سلام جوجه ها
لانا: چی داری میگی منظورت کیه
کوک: تو انقدر اخلاقت عوض میشه که برام چندتا میشی
لانا: خوبه
لونا: سلام.. لانا ببخشید من ارباب جئون رو دوست نداشتم من جیمین رو دوست داشتم
لانا: خب پس چرا قبلا بهش خیره میشدی
لونا: داشتم جیمین رو میدیدم ولی نمیخواستم ببینه دارم نگاش میکنم به ارباب جئون نگاه میکردم.. حالا منو میبخشی
لانا: اره بیا بغلم
کوک: برات سوپرایز دارم
لانا: چه سوپرایزی
کوک: چشماتو ببند.... تادا(شمع و کیک و بادکنک با تم صورتی و بنفش چون لانا دوست داره جای دریا هم هست)
لانا: چیشده اینا چی هستن دیگه؟
کوک: بیا این دوتا بادکنک رو بگیر(ابی و صورتی)
لانا: منظورت رو نمیفهمم
کوک: ما دوتا بچه داریم
لانا: واقعا (ذوق و اشک)
کوک: بیا بغلم
(6 سال بعد)
کوک: دیوونه شدم
لانا: چرا؟
کوک: چون همش خدمتکار پیشته و منم باید لباس و خرید بچه هارو بدم
لانا: اشکال نداره
دختر: مامان بابا خاله اومده
لونا: های بیبی کوچولوها
پسر: سلام خاله لونا
شوگا: سلام
دختر: خاله لونا چرا با عمو شوگا ازدواج نمیکنی بهم خیلی میاین
لونا: باشه عسیسکم حالا فکرامو میکنم
پسر: نه همین الان بغلش کن
لونا: باشه ای خدا از دست شماها
لانا: اخیش چیشده اخمات تو همه کوک نکنه از دستم مثل قبلنا ناراحتی
کوک: اره
لانا: چیکار کنم اشتی کنی؟
کوک: بوسم کن
لانا: ای خدا..💋بیا
کوک: راستی بچمون چطوره
لانا: خوبه توی شکمم سلام بهت میرسونه
کوک: عالیه و منم مثل همیشه عاشقتم
لانا: من بیشتر
کوک:(سرشو میذاره روی پای لونا و میخوابه)
لانا: بخواب عشقم خواب بهترین چیزه توی زندگی
(باهم با خوبی و خوشی تا اخر زندگیشونو ادامه میدن و بچه بعدیشون هم پسره)
زندگی مثل همه چی برعکسه از کسی که بدت میاد باهاش ازدواج میکنی یا دوست میشی پس خوشحال باشید و همین زندگی رو تموم کنین ❤️😐
۶.۹k
۲۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.