پارت 28 زندگی سلطنتی اما دردناک
پارت 28 زندگی سلطنتی اما دردناک
﴿ رسیدیم خونه هون جین با عصبانیت قدم ور میداشت و من هم سعی میکردم با حرفام آرامش کنم اما جین لج تر از اون چیزیه که فکر میکردم
که هون خودش امد بیرون و با خوشحالی سلام و احوالپرسی میکرد دلم میخواست خودم کلشو بکنم که جین شروع من به داد زدن....
× توع عوضی چطوری میتونی انقدر لعنتی باشی منو تو که برادر نیستیم اما به عنوان غریبه بهم نزدیک نشو .داد.
هون: داداش مگه چی شده
× گفتم داداش نیستیم
هون: باشه خب چی شده
× خبر نداری نه مگه نیومدی کل شرکت رو بهم ریختی عوضی
هون: من
- نگاه عوضی منو جین کار و زندگی داریم و حوصلهی تو رو نداریم پس بیخیال ما شو تمومش کن چی شده داری میسوزی چون ارث بهت نرسیده
هون. زر نزن تو که با دوستت ریختی رو هم با اینکه با جینی
- چی .دادوعصبی.
( یهو جین یقهی هون رو گرفت و بعد با عصبانیت تمام داد زد و گفت)
× همه مثل زن و بچهی تو نیستن عوضی
( ا/ت هم با کلی بدبختی جین رو برد سوار ماشین کرد و جبن هم ماشین رو روشن کرد و با سرعت رفت یجایی ا/ت گمش کرد )
( ا/ت هرچی به جین زنگ زد گوشیش خاموش بود به پسرا هم زنگ زد خاموش بودن رفت خونهی جین اونجا هم نبود کلا نگران جین شده بود چون اون خیلی سر به هواست هر کاری رو میکنه پس برای جین پیغام گذاشت و گفت:« میدونم همین دور و ورایی ولی اینو بدون که من بدون تو کسی رو نمیخوام پس خودتو اذیت نکن لطفاً بیا نگرانتم بچه »
( رفتم خونه چون غیر از یه دوش حالم رو خب نمیکرد با پریودیم هم حالم بهتر میشد اما انقدر حرص خورده بودم که خون ریزی زیاد داشتم پس یه حمام لازم بود
رفتم حمام و بعد نیم ساعت امدم بیرون رو تینمو انجام دادم یه پیراهن هم پوشیدم
و از خستگی خوابم برد )
لباس ا/ت اسلاید دوم
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
﴿ رسیدیم خونه هون جین با عصبانیت قدم ور میداشت و من هم سعی میکردم با حرفام آرامش کنم اما جین لج تر از اون چیزیه که فکر میکردم
که هون خودش امد بیرون و با خوشحالی سلام و احوالپرسی میکرد دلم میخواست خودم کلشو بکنم که جین شروع من به داد زدن....
× توع عوضی چطوری میتونی انقدر لعنتی باشی منو تو که برادر نیستیم اما به عنوان غریبه بهم نزدیک نشو .داد.
هون: داداش مگه چی شده
× گفتم داداش نیستیم
هون: باشه خب چی شده
× خبر نداری نه مگه نیومدی کل شرکت رو بهم ریختی عوضی
هون: من
- نگاه عوضی منو جین کار و زندگی داریم و حوصلهی تو رو نداریم پس بیخیال ما شو تمومش کن چی شده داری میسوزی چون ارث بهت نرسیده
هون. زر نزن تو که با دوستت ریختی رو هم با اینکه با جینی
- چی .دادوعصبی.
( یهو جین یقهی هون رو گرفت و بعد با عصبانیت تمام داد زد و گفت)
× همه مثل زن و بچهی تو نیستن عوضی
( ا/ت هم با کلی بدبختی جین رو برد سوار ماشین کرد و جبن هم ماشین رو روشن کرد و با سرعت رفت یجایی ا/ت گمش کرد )
( ا/ت هرچی به جین زنگ زد گوشیش خاموش بود به پسرا هم زنگ زد خاموش بودن رفت خونهی جین اونجا هم نبود کلا نگران جین شده بود چون اون خیلی سر به هواست هر کاری رو میکنه پس برای جین پیغام گذاشت و گفت:« میدونم همین دور و ورایی ولی اینو بدون که من بدون تو کسی رو نمیخوام پس خودتو اذیت نکن لطفاً بیا نگرانتم بچه »
( رفتم خونه چون غیر از یه دوش حالم رو خب نمیکرد با پریودیم هم حالم بهتر میشد اما انقدر حرص خورده بودم که خون ریزی زیاد داشتم پس یه حمام لازم بود
رفتم حمام و بعد نیم ساعت امدم بیرون رو تینمو انجام دادم یه پیراهن هم پوشیدم
و از خستگی خوابم برد )
لباس ا/ت اسلاید دوم
شرط پارت بعد
۲۰:« لایک ❤️
۹.۳k
۱۱ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.