P20
بیونگ مشغول در اوردن گوشیش از داخل جیب شلوارش میشه
بیونگ:نمیدونم شاید ۸.....
گوشیش رو در میاره و ساعت رو نگاه میکنه
بیونگ:هشت نیمهههههه
میونگ سو:یواش دیر که نشده الان میرم حاضر میشم
میونگ سو میره تو اتاقش بعد به سمت کمدش که بیونگ بدون در زدن میاد تو
میونگ سو:چخبره
بیونگ:اومدم کمکت لباس انتخاب کنی
میونگ سو:لازم نکرده همین کت و شلوار رو میپوشم میرم
میونگ سو به کت و شلوار بنفش رنگ داخل کمد اشاره میکنه
بیونگ:اون نمیشه این خوبه
بیونگم به لباس بغلیش اشاره میکنه یه لباس مشکی هیلی خوشگل
میونگ سو:دیگه چی من اینو بپوشم برم جشن تولد اون مرتیکه
بیونگ:بحث نباشه همینو میپوشی
میونگ سو:نخیر اینو میپوشم تا خیلم زیادیشه که کت شلوار مشکی مو نمیپوشم
بیونگ:یا اینو میپوشی یا میپوشونم بهت
میونگ سو:گفتم نه
بیونگ:خیلی خب
میره حلو میونگ سو رو قل قلک میده بعد از سه چهار دقیقه میونگ سو تسلیم میشه
میونگ سو:باشه.....باشه....همونو میپوشم
بیونگ:افرین دختر خوب
بیونگ میره بیرون میونگ سو هم لباسشو میپوشه موهاشو میبنده کفشای نیمه پاشنه بلندشو میپوشه بعد کیفشو بر میداره گوشیشو یه نگاه میکنه میبینه مامانش پیام داده گفته کجایی دخترم یه لوکیشنم قبل از پیام فرستاده میخواد از در بره بیرون که یادش میوفته یه چیزی رو نبرده میره به سمت میزه کنار تختش کادوی جونگ کوک رو برمیداره و میره بیرون
میونگ سو:من رفتم
بیونگ:باش خداحافظ زود بیای
میونگ سو:باشه فعلا
از در میره بیرون سوار بنز مشکیش میشه ادرس رو تو مسیر یاب ماشینش میزنه و میره به سمت محل جشن،سویچ ماشینشو میده دست نگهبان دم در میره داخل هتل
میونگ سو ویو
واو تو چه هتلی جشن گرفتن احتمالا تو پنت هوسشم جشن گرفتن هرچی اصلا به من چه من اومدم یه ساعت بشینمو برم
پایان میونگ سو ویو
میونگ سو یکی از کارکنای هتل رو میبینه ازش میپرسه
میونگ سو:ببخشید جشن تولد اقای جئون کجاست
کارکن هتل:از همین جا مستقیم برین سوار آسانسور شین طبقه اخر رو که بزنین میرسین به جشن تولد
میونگ سو:ممنون
میونگ سو به طرف اسانسور میره دکمه رو میزنه
میونگ سو ویو:
وای دعوت نامه ندارم الان چه جوری برم تو ولش کن به مامانم زنگ میزنم بیاد جلو در منو ببر داخل
پایان میونگ سو ویو
اسانسور وایمیسه پیاده میشه چپ رو نگاه میکنه هیچ خبری نیست راست رو نگاه میکنه میبینه یه خانم وایساده جلو ورودی پنت هوس با هودش فکر میکنه که حتما خودشه به سمت اونجا قدم برمیداره تو راه به مامانش زنگ میزنه اما جواب نمیده تا میخواد به زن جلوی در بگه که میخواد بره تو از داخل جونگ کوک میاد جلو در
جونگ کوک:میبینم که بدون دعوتم میری به جاهایی که دعوت نشدی
میونگ سو:نه عزیزم انقدر عقل دارم جایی که منو نخوان نمیمونم
بیونگ:نمیدونم شاید ۸.....
گوشیش رو در میاره و ساعت رو نگاه میکنه
بیونگ:هشت نیمهههههه
میونگ سو:یواش دیر که نشده الان میرم حاضر میشم
میونگ سو میره تو اتاقش بعد به سمت کمدش که بیونگ بدون در زدن میاد تو
میونگ سو:چخبره
بیونگ:اومدم کمکت لباس انتخاب کنی
میونگ سو:لازم نکرده همین کت و شلوار رو میپوشم میرم
میونگ سو به کت و شلوار بنفش رنگ داخل کمد اشاره میکنه
بیونگ:اون نمیشه این خوبه
بیونگم به لباس بغلیش اشاره میکنه یه لباس مشکی هیلی خوشگل
میونگ سو:دیگه چی من اینو بپوشم برم جشن تولد اون مرتیکه
بیونگ:بحث نباشه همینو میپوشی
میونگ سو:نخیر اینو میپوشم تا خیلم زیادیشه که کت شلوار مشکی مو نمیپوشم
بیونگ:یا اینو میپوشی یا میپوشونم بهت
میونگ سو:گفتم نه
بیونگ:خیلی خب
میره حلو میونگ سو رو قل قلک میده بعد از سه چهار دقیقه میونگ سو تسلیم میشه
میونگ سو:باشه.....باشه....همونو میپوشم
بیونگ:افرین دختر خوب
بیونگ میره بیرون میونگ سو هم لباسشو میپوشه موهاشو میبنده کفشای نیمه پاشنه بلندشو میپوشه بعد کیفشو بر میداره گوشیشو یه نگاه میکنه میبینه مامانش پیام داده گفته کجایی دخترم یه لوکیشنم قبل از پیام فرستاده میخواد از در بره بیرون که یادش میوفته یه چیزی رو نبرده میره به سمت میزه کنار تختش کادوی جونگ کوک رو برمیداره و میره بیرون
میونگ سو:من رفتم
بیونگ:باش خداحافظ زود بیای
میونگ سو:باشه فعلا
از در میره بیرون سوار بنز مشکیش میشه ادرس رو تو مسیر یاب ماشینش میزنه و میره به سمت محل جشن،سویچ ماشینشو میده دست نگهبان دم در میره داخل هتل
میونگ سو ویو
واو تو چه هتلی جشن گرفتن احتمالا تو پنت هوسشم جشن گرفتن هرچی اصلا به من چه من اومدم یه ساعت بشینمو برم
پایان میونگ سو ویو
میونگ سو یکی از کارکنای هتل رو میبینه ازش میپرسه
میونگ سو:ببخشید جشن تولد اقای جئون کجاست
کارکن هتل:از همین جا مستقیم برین سوار آسانسور شین طبقه اخر رو که بزنین میرسین به جشن تولد
میونگ سو:ممنون
میونگ سو به طرف اسانسور میره دکمه رو میزنه
میونگ سو ویو:
وای دعوت نامه ندارم الان چه جوری برم تو ولش کن به مامانم زنگ میزنم بیاد جلو در منو ببر داخل
پایان میونگ سو ویو
اسانسور وایمیسه پیاده میشه چپ رو نگاه میکنه هیچ خبری نیست راست رو نگاه میکنه میبینه یه خانم وایساده جلو ورودی پنت هوس با هودش فکر میکنه که حتما خودشه به سمت اونجا قدم برمیداره تو راه به مامانش زنگ میزنه اما جواب نمیده تا میخواد به زن جلوی در بگه که میخواد بره تو از داخل جونگ کوک میاد جلو در
جونگ کوک:میبینم که بدون دعوتم میری به جاهایی که دعوت نشدی
میونگ سو:نه عزیزم انقدر عقل دارم جایی که منو نخوان نمیمونم
۳۷.۳k
۲۹ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.