رمان عشق یا خانواده پارت ۵۵
ا/ت:نه بابا ...گفتم که از ته دل نبود از دهنم پرید
تهیونگ:اوکی
اوکی گفتم و از جام بلند شدم رفتم تو اتاق
تهیونگ:یعنی اینقدر بدم که از من خوشش نمیاد(نه بابا عزیزم تو بهترینی)
"ویو سه ماه بعد"
تهیونگ:ا/ت بیا دیگه وقت سونگرافیت دیر میشه ها (داد)
ا/ت :اومدم ،بریم
تهیونگ:چند بار بهت گفتم اونطوری ندو برات ضرر داره هاااا(عصبانی)
ا/ت:ببخشید ،دیگه تکرار نمیشه
تهیونگ:خوبه بریم
"ویو ا/ت"
تهیونگ بعد از اینکه اون بحث بینمون اتفاق افتاد خیلی جدی شده
"ویو به دکتر"
پرستار:سلام خوش اومدین کاری داشتین
تهیونگ:سلام ما وقت سونگرافی رزرو کرده بودیم
پرستار :اسمشون
تهیونگ:پارک ا/ت
پرستار :بله درسته چند دقیقه منتظر بمونید
تهیونگ: چشم بیا بشینیم ا/ت
ا/ت:باشه
پرستار:خانوم پارک ا/ت
ا/ت:بله
پرستار :لطفا تشریف بیارین داخل
ا/ت:بیا بریم تهیونگ
ا/ت:سلام خانوم دکتر
دکتر:سلام عزیزم لطفا دراز بکش تا ماینه ات کنم
ا/ت:چشم
دکتر :خببب بزار ببینم
تهیونگ:باشه حالا شروع کنید
دکتر :انگار عجله دارید یه لحظه صبر کن ببینم وای خدای من
ا/ت:خانوم دکتر...
ادامهدارد
تهیونگ:اوکی
اوکی گفتم و از جام بلند شدم رفتم تو اتاق
تهیونگ:یعنی اینقدر بدم که از من خوشش نمیاد(نه بابا عزیزم تو بهترینی)
"ویو سه ماه بعد"
تهیونگ:ا/ت بیا دیگه وقت سونگرافیت دیر میشه ها (داد)
ا/ت :اومدم ،بریم
تهیونگ:چند بار بهت گفتم اونطوری ندو برات ضرر داره هاااا(عصبانی)
ا/ت:ببخشید ،دیگه تکرار نمیشه
تهیونگ:خوبه بریم
"ویو ا/ت"
تهیونگ بعد از اینکه اون بحث بینمون اتفاق افتاد خیلی جدی شده
"ویو به دکتر"
پرستار:سلام خوش اومدین کاری داشتین
تهیونگ:سلام ما وقت سونگرافی رزرو کرده بودیم
پرستار :اسمشون
تهیونگ:پارک ا/ت
پرستار :بله درسته چند دقیقه منتظر بمونید
تهیونگ: چشم بیا بشینیم ا/ت
ا/ت:باشه
پرستار:خانوم پارک ا/ت
ا/ت:بله
پرستار :لطفا تشریف بیارین داخل
ا/ت:بیا بریم تهیونگ
ا/ت:سلام خانوم دکتر
دکتر:سلام عزیزم لطفا دراز بکش تا ماینه ات کنم
ا/ت:چشم
دکتر :خببب بزار ببینم
تهیونگ:باشه حالا شروع کنید
دکتر :انگار عجله دارید یه لحظه صبر کن ببینم وای خدای من
ا/ت:خانوم دکتر...
ادامهدارد
۱۱.۰k
۲۸ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.