part 31
part 31
#ارن
وقتی جعبه رو بهش دادم سوار شدیم و راه افتادیم سمت محل قرارمون
وقتی رسیدیم دیدم ارمین و آنی زودتر از ما رسیدن
_ای بابا دیر رسیدیم
_بله
_هیچی
پیاده شدیم
_این دوتا هنوز نیومدن
_نه
_😑
_اونا نیستن
_چرا خودشونن
_پس جان کو
_نمد
اها باهاشونه
_سلااااااامممم
_سلام و زهر مار
_😐
_شما ها مگه قرار نبود نیم ساعت پیش اینجا باشین
_خب حالا ترافیک بود
دخترا: چه خبره اینجا
پسرا: حالا میفهمین
برین تو
#میکاسا
رفتیم تو
_خب حالا چی
همینجا صبر کنین میفهمین
رفتن پشت بلندگویه ضبط
_صبر کن ببینم
_هه
*ادمین*: از اونجایی که رمان بندس دوست داشتم پسرارو رپر کنم😁
یعنی :
ارن: خلسه ، شایع ، ابلیس
ارمین: سیجل
جان : جی جی
لیوای : لیتو ، سامی لو
#ارن
اول نوبت من و جان بود
شروع کردیم
کل کشو یه جا نمیزارم
طبیعی نمیشم انگار کمیکالم
کسی نمیشناختم ادامه میدادم
الان دست تکون میدن دافا به حا نمیارم..
#ارن
وقتی جعبه رو بهش دادم سوار شدیم و راه افتادیم سمت محل قرارمون
وقتی رسیدیم دیدم ارمین و آنی زودتر از ما رسیدن
_ای بابا دیر رسیدیم
_بله
_هیچی
پیاده شدیم
_این دوتا هنوز نیومدن
_نه
_😑
_اونا نیستن
_چرا خودشونن
_پس جان کو
_نمد
اها باهاشونه
_سلااااااامممم
_سلام و زهر مار
_😐
_شما ها مگه قرار نبود نیم ساعت پیش اینجا باشین
_خب حالا ترافیک بود
دخترا: چه خبره اینجا
پسرا: حالا میفهمین
برین تو
#میکاسا
رفتیم تو
_خب حالا چی
همینجا صبر کنین میفهمین
رفتن پشت بلندگویه ضبط
_صبر کن ببینم
_هه
*ادمین*: از اونجایی که رمان بندس دوست داشتم پسرارو رپر کنم😁
یعنی :
ارن: خلسه ، شایع ، ابلیس
ارمین: سیجل
جان : جی جی
لیوای : لیتو ، سامی لو
#ارن
اول نوبت من و جان بود
شروع کردیم
کل کشو یه جا نمیزارم
طبیعی نمیشم انگار کمیکالم
کسی نمیشناختم ادامه میدادم
الان دست تکون میدن دافا به حا نمیارم..
۴.۳k
۱۸ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.