مافیای بزرگ
𝐛𝐢𝐠 𝐦𝐚𝐟𝐢𝐚
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟒𝟒
رسیدیم ماشین گذاشتم تو حیاط رفتیم داخل اوما و آپا ی کوک اومده بودن تهیونگ و نایون هم بودن سلام و علیک کردیم نشستیم بابا اینا با پسرا نشستن راجب شرکت حرف زدن ما هم چیزی نمیگفتیم تا اینکه اوما ی کوک گفت
(علامت مامان کوک¥)
¥خب دختر گلم چطوری؟!
_خوبم ممنون (لبخند)شما چطورید
¥منم خوبم
_راستی رزی نیومده؟!
¥نع سرش با شوگا درگیره
_(خنده)
(علامت مامان ات $)
$خب خانم جئون چه خبر از پسرتون؟!
¥جونگ مین رو میگین؟
$بله
_مگه کوک برادر داره؟!
¥آره عزیزم کوک هم یه خواهر داره هم یه برادر
_آها
¥خوبه خانم کیم همسرش نونا بارداره داره بر می گرده کره
$اووو که اینطور خوبه تا عروسی تهیونگ میان
_مامان نایون نمی دونه لو نده
$خیله خوب نایون دستشویی عه
_اوففف
داشتیم حرف می زدیم که توجه هم به حرفای بابا اینا جلب شد
#خب تهیونگ پسرم نوه برای ما یه پسره بیار با دوتا دختر
÷بابا جان یکم زوده
#اصلا زود نیست مادرت شب عروسی تو رو ۲ ماهه بردار بود
_بابا چه قدر عجله داشتین
#عجله نداشتیم یهویی شد
÷برای ما که زوده فعلا
#از دست این جوون های الان ،، جونگکوک جان لاغر شما یه نوه بیارید!
+آقای کیم من که از خدامه ولی ما تازه ۱ روزه باهمیم بعدم فعلا ات شرایت رو نداره(چشمک به ات)
(علامت بابای کوک^)
^واقعا از دست جوون های الان ولی ما که نوه اولمون تو راه
#به به مبارکه جئون
#به زودی ما هم نوه دار میشیم
^(خنده)
حرف زدیم و خندیدم تا اینکه من کوک دیگه رفتیم...
۳ ماه بعد.....
خماریی ببخشید چرت میشه تلاش میکنم پارت های بعد رو بهتر کنم🌚🦋
𝐩𝐚𝐫𝐭 𝟒𝟒
رسیدیم ماشین گذاشتم تو حیاط رفتیم داخل اوما و آپا ی کوک اومده بودن تهیونگ و نایون هم بودن سلام و علیک کردیم نشستیم بابا اینا با پسرا نشستن راجب شرکت حرف زدن ما هم چیزی نمیگفتیم تا اینکه اوما ی کوک گفت
(علامت مامان کوک¥)
¥خب دختر گلم چطوری؟!
_خوبم ممنون (لبخند)شما چطورید
¥منم خوبم
_راستی رزی نیومده؟!
¥نع سرش با شوگا درگیره
_(خنده)
(علامت مامان ات $)
$خب خانم جئون چه خبر از پسرتون؟!
¥جونگ مین رو میگین؟
$بله
_مگه کوک برادر داره؟!
¥آره عزیزم کوک هم یه خواهر داره هم یه برادر
_آها
¥خوبه خانم کیم همسرش نونا بارداره داره بر می گرده کره
$اووو که اینطور خوبه تا عروسی تهیونگ میان
_مامان نایون نمی دونه لو نده
$خیله خوب نایون دستشویی عه
_اوففف
داشتیم حرف می زدیم که توجه هم به حرفای بابا اینا جلب شد
#خب تهیونگ پسرم نوه برای ما یه پسره بیار با دوتا دختر
÷بابا جان یکم زوده
#اصلا زود نیست مادرت شب عروسی تو رو ۲ ماهه بردار بود
_بابا چه قدر عجله داشتین
#عجله نداشتیم یهویی شد
÷برای ما که زوده فعلا
#از دست این جوون های الان ،، جونگکوک جان لاغر شما یه نوه بیارید!
+آقای کیم من که از خدامه ولی ما تازه ۱ روزه باهمیم بعدم فعلا ات شرایت رو نداره(چشمک به ات)
(علامت بابای کوک^)
^واقعا از دست جوون های الان ولی ما که نوه اولمون تو راه
#به به مبارکه جئون
#به زودی ما هم نوه دار میشیم
^(خنده)
حرف زدیم و خندیدم تا اینکه من کوک دیگه رفتیم...
۳ ماه بعد.....
خماریی ببخشید چرت میشه تلاش میکنم پارت های بعد رو بهتر کنم🌚🦋
۶.۳k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.