Part 9
عاشق پسر عموم شدم پارت9
_چرا میدونم که دوس داری
تازه از این لباست خوشم نیومد فقط من حق دیدن اینارو دارم (به سی*نه هاش اشاره کرد)فک نمیکنی زیادی تو چشمن(نیشخند)
+داری برا خودت خیال بافی می کنی
اصن اره دوس دارم ازین به بعد بیشتر ازینا میپوشم اصن به تو چه تو چیکارمی تو خودت دوس دختر داری اینقد به من نچسپ منم برای خودم ازادم همونطور که تو گفتی تازه از تهیونگ خوشم اومد خیلی خوب می بوسه (نیشخند)تازه مزه لباش خیلی خوبه(نیشخند و خنده)
_(داشتم از عصبانیت منفجر میشدم )پس دوس داشتی ...اره (زبونشو تو لپش فرو کردو بازبونش لباشو خیس کرد کشید)
+( کوک زبونشو تو لپش فرو می کرد خدای من از وقتی یادمه کوک وقتی عصبی میشد زبونشو تو لپش فرو میکرد کارم ساختس خواستم هلش بدم که ازم جداشه ولی حتی یه سانتم تکون نخورد معلومه من نسبت به اون که اینقد عضله ای و بزرگه مث مورچه می مونم)کوک ولم....
_پس... بیشتر...... ازینا میپوشی (باهر حرفش بشتر کمر باریک ا.ت رو چنگ میزد ا.ت از ترس نمیتونست حرفی بزنه فقط از درد صورتش مچاله شده بود)
+اهه..... ک...کو...کوک...لط..لطفا ..دردم ..م..میاد(بغض)
_(سرشو برد تو گردن ا.ت پوست گردنشو به دندان گرفت و م*ک های محکمی میزد)
+ک..کوک خواهش میکنم(گریه)
_اومممممم........اممممم مزش عالیه
+هی... ه..هی ک.. کوک خواهش میکنم تو حق نداری بهم دست بزنی
_اووو چرا اونوقت...انگار یادت رفته کی با*کره گیت رو ازت گرفت ...هوومممم(نیشخند)
+کوک جیغ میزنم ولم کن(ترسیده)
_متاسفم بیب ولی هنوز خیلی از مهمونا نرفتن...پس کسی صداتو نمیشنوه(نیشخند و خنده) +ک...کوک...خواهش...(انگشت اشارشو رو ل*بای ا.ت گزاشت)
_شششش ..اگ همکاری نکنی طوری جرت میدم که تا یه ماه نتونی راه بری
+(شروع کرد به م*ک زدن ل*بام اینقد محکم م*ک میزد که خ*ون و تو دهنم احساس میکردم ل*بام داشت کنده میشد همینطوری به طرف تخت میرفتیم که انداختم رو تخت و خیمه زد دستاشو بردسمت زیپ لباسم و کشید پایین تویه حرکت از تنم دراورد لباس زیر نداشتم فقط ش*رت داشتم میتونستم نیشخند شو احساس کنم
_سی*نه هات بزرگ تر شدن (نیشخند)
+(از خجالت چیزی نگفتم از ل*بام دست کشید و از گردنم تا س*ینه هام بوس میکرو میومد پاین یه م*ک محکم به نی*پلم زد که حس خوبی بهم منتقل شد داشت مث بچه ها سی*نه هامو میخورد دیگه واقعا تح*ریک شده بودم دسمو بردم
_چرا میدونم که دوس داری
تازه از این لباست خوشم نیومد فقط من حق دیدن اینارو دارم (به سی*نه هاش اشاره کرد)فک نمیکنی زیادی تو چشمن(نیشخند)
+داری برا خودت خیال بافی می کنی
اصن اره دوس دارم ازین به بعد بیشتر ازینا میپوشم اصن به تو چه تو چیکارمی تو خودت دوس دختر داری اینقد به من نچسپ منم برای خودم ازادم همونطور که تو گفتی تازه از تهیونگ خوشم اومد خیلی خوب می بوسه (نیشخند)تازه مزه لباش خیلی خوبه(نیشخند و خنده)
_(داشتم از عصبانیت منفجر میشدم )پس دوس داشتی ...اره (زبونشو تو لپش فرو کردو بازبونش لباشو خیس کرد کشید)
+( کوک زبونشو تو لپش فرو می کرد خدای من از وقتی یادمه کوک وقتی عصبی میشد زبونشو تو لپش فرو میکرد کارم ساختس خواستم هلش بدم که ازم جداشه ولی حتی یه سانتم تکون نخورد معلومه من نسبت به اون که اینقد عضله ای و بزرگه مث مورچه می مونم)کوک ولم....
_پس... بیشتر...... ازینا میپوشی (باهر حرفش بشتر کمر باریک ا.ت رو چنگ میزد ا.ت از ترس نمیتونست حرفی بزنه فقط از درد صورتش مچاله شده بود)
+اهه..... ک...کو...کوک...لط..لطفا ..دردم ..م..میاد(بغض)
_(سرشو برد تو گردن ا.ت پوست گردنشو به دندان گرفت و م*ک های محکمی میزد)
+ک..کوک خواهش میکنم(گریه)
_اومممممم........اممممم مزش عالیه
+هی... ه..هی ک.. کوک خواهش میکنم تو حق نداری بهم دست بزنی
_اووو چرا اونوقت...انگار یادت رفته کی با*کره گیت رو ازت گرفت ...هوومممم(نیشخند)
+کوک جیغ میزنم ولم کن(ترسیده)
_متاسفم بیب ولی هنوز خیلی از مهمونا نرفتن...پس کسی صداتو نمیشنوه(نیشخند و خنده) +ک...کوک...خواهش...(انگشت اشارشو رو ل*بای ا.ت گزاشت)
_شششش ..اگ همکاری نکنی طوری جرت میدم که تا یه ماه نتونی راه بری
+(شروع کرد به م*ک زدن ل*بام اینقد محکم م*ک میزد که خ*ون و تو دهنم احساس میکردم ل*بام داشت کنده میشد همینطوری به طرف تخت میرفتیم که انداختم رو تخت و خیمه زد دستاشو بردسمت زیپ لباسم و کشید پایین تویه حرکت از تنم دراورد لباس زیر نداشتم فقط ش*رت داشتم میتونستم نیشخند شو احساس کنم
_سی*نه هات بزرگ تر شدن (نیشخند)
+(از خجالت چیزی نگفتم از ل*بام دست کشید و از گردنم تا س*ینه هام بوس میکرو میومد پاین یه م*ک محکم به نی*پلم زد که حس خوبی بهم منتقل شد داشت مث بچه ها سی*نه هامو میخورد دیگه واقعا تح*ریک شده بودم دسمو بردم
۸.۸k
۱۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.