شاهزاده و شاهدخت 13
بعد از نیم ساعت تهیونگ رسید
ات درو باز کرد و رفت پایین پیش تهیون
تهیون یه ماشینش تکیه داده بود ولی فک کنم خیلی ناراحت بود
ممکنه باهم دعواشون شده باشه
تهیون : عشقم چی شده
ات : تو چیکار داری میکنی با من
تهیون : ینی چی
ات : تو به کسی گفتی زنگ بزنه به من که من دست از سر تو بردارم؟ (با داد)
تهیون: معلومه که من همچین کاری نمیکنم
مگه دیوونم
ات : تو بغیر از من عاشق دختره دیگه ایم هستی؟
یا با دختر یهو رابطه ای؟
تهیون : معلومه که نه
ات من همچین ادمیم
من با هیچ دختری جز تو رابطه ندارم جز دختر خالم که اونم مامانم مجبورم میکنه باهاش دوشت باشم
اونم فقط باهاش دوستم تا حالا حتی عزیزمم بهش نگفتم
ات : ... (گریه)
تهیون : گریه نکن بیبی من
و ات و بغل میکنه
بعد از پنج دیقه از هم جدا میشن
ات : خب من باید برم بالا پیش جیمین
خدافظ
تهیون : ات
میشه شمارشو ببینم
ات : اره اینه.
ویو تهیون
وقتی گفت یکی زنگ زده به من همچین حرفایی رو زده فقط ینفر اومد تو ذهنم
دختر خالم باران
چون اون تنها دختری بود که باهاش دوست بودم
اونم زوری
اون تا حالا ده بار به من گفته دوسم داره و میخواد باهم وارد رابطه بشیم اما من همیشه اسم اتو میاوردم و میگفتم با ات تو رابطم
واسه همین ممکنه به احتمال زیاد کار اون باشه
واسه همین خواستم شمارشو ببینم
تا بفهمم واقعا کار اون بوده یا نه
که بله کار خودش بوده
امروز میرم خونشون و باران و جر میدم
واسه هیمن با ات خداحافظی کردمو حرکت کردم سمت خونه باران
.
.
.
بعد از چهل دیقه رسیدم و رفتم در خونشونو زدم
باران درو باز کرد و هیچکسم خونشون نبود
باران : عه تهیون تویی
بیا تو
ته : تو دیوونه شدی
باران : برا چی
ته : برای چی به ات زنگ میزنی چرت و پرت میگی
با : من چرت و پرت نگفتم حقیقتو گفتم
گفتم وقتی ازدواج کرده به تو ماری نداشته باشه
همین
ته : کی گفته تو عشق منی؟
اصن به تو چه ربطی داره
الکی زنگ زدی میگی من عشق تهیونم
(با داد)
ببین اگه فک کردی با این کارا منو ات از هم جدا میشیم و من بعدش میام با تو سخت در اشتباهی
چون من اگه حتی یروزم با ات کات کنم سمت هیچ دختری نمیرم
فهمیدی؟ (با داد)
لطفا حمایت 👾✨
ات درو باز کرد و رفت پایین پیش تهیون
تهیون یه ماشینش تکیه داده بود ولی فک کنم خیلی ناراحت بود
ممکنه باهم دعواشون شده باشه
تهیون : عشقم چی شده
ات : تو چیکار داری میکنی با من
تهیون : ینی چی
ات : تو به کسی گفتی زنگ بزنه به من که من دست از سر تو بردارم؟ (با داد)
تهیون: معلومه که من همچین کاری نمیکنم
مگه دیوونم
ات : تو بغیر از من عاشق دختره دیگه ایم هستی؟
یا با دختر یهو رابطه ای؟
تهیون : معلومه که نه
ات من همچین ادمیم
من با هیچ دختری جز تو رابطه ندارم جز دختر خالم که اونم مامانم مجبورم میکنه باهاش دوشت باشم
اونم فقط باهاش دوستم تا حالا حتی عزیزمم بهش نگفتم
ات : ... (گریه)
تهیون : گریه نکن بیبی من
و ات و بغل میکنه
بعد از پنج دیقه از هم جدا میشن
ات : خب من باید برم بالا پیش جیمین
خدافظ
تهیون : ات
میشه شمارشو ببینم
ات : اره اینه.
ویو تهیون
وقتی گفت یکی زنگ زده به من همچین حرفایی رو زده فقط ینفر اومد تو ذهنم
دختر خالم باران
چون اون تنها دختری بود که باهاش دوست بودم
اونم زوری
اون تا حالا ده بار به من گفته دوسم داره و میخواد باهم وارد رابطه بشیم اما من همیشه اسم اتو میاوردم و میگفتم با ات تو رابطم
واسه همین ممکنه به احتمال زیاد کار اون باشه
واسه همین خواستم شمارشو ببینم
تا بفهمم واقعا کار اون بوده یا نه
که بله کار خودش بوده
امروز میرم خونشون و باران و جر میدم
واسه هیمن با ات خداحافظی کردمو حرکت کردم سمت خونه باران
.
.
.
بعد از چهل دیقه رسیدم و رفتم در خونشونو زدم
باران درو باز کرد و هیچکسم خونشون نبود
باران : عه تهیون تویی
بیا تو
ته : تو دیوونه شدی
باران : برا چی
ته : برای چی به ات زنگ میزنی چرت و پرت میگی
با : من چرت و پرت نگفتم حقیقتو گفتم
گفتم وقتی ازدواج کرده به تو ماری نداشته باشه
همین
ته : کی گفته تو عشق منی؟
اصن به تو چه ربطی داره
الکی زنگ زدی میگی من عشق تهیونم
(با داد)
ببین اگه فک کردی با این کارا منو ات از هم جدا میشیم و من بعدش میام با تو سخت در اشتباهی
چون من اگه حتی یروزم با ات کات کنم سمت هیچ دختری نمیرم
فهمیدی؟ (با داد)
لطفا حمایت 👾✨
۵.۱k
۲۴ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.