ازدواج اجباری
#ازدواج_اجباری
#پارت۲
+کادو رو دادم و حرکت کردم ک یهو دستی رو شونه هام احساس کردم ی پسر بود مست بود اخه اونجا بار بود و ... خواستم دستشو از شونم حرکت بدم ک دستمو گرفت و برد ب سمت ی اتاق درو قفل کرد میخاس بهم تج*اوز کنه ک یهو در با شدت باز شد اون اون کوک بود دوست تهیونگ
~~
ویو کوک:
از دختره خشم اومده بود میخاستم برم سمتش ک دیدم ی مرد کشیدش و برد سمت یکی از اتاقا اما اون ک با کسی همراه نبود یهو فمیدم در خطره ب طوری ک نفهمن رفتم دنبالشون ا.ت همش ت راه کمک میخاس ول اون مرده دستشو رو دهن ا.ت گذاشته بود تا صدتش ب بقیه نرسه بردش ت یکی از اتاقای بار ک صدای جیغ شدیم و خون جلو چشممو گرف و باز چند ضربه درو شکستم(پصر ژذابم)
کلی پسررو زدم و حرکت کردم سمت ا.ت خیلی ترسیده بود ت شوک بود ک یهو بیهوش شد
ویو ا.ت:
اره اون کوک بود و تا جایی ک پسره خورده بود زدش و من خیلی ترسیده بودم اومد سمتم ک یهو چشام سیاهی رف و چیزی نفهمیدم
چشامو باز کردم ی نوری چشامو اذیت میکرد پاشدم و دیدم ت بیمارستانم ک یهو در وا شد
_های عاا ا.ت بهوش اومدی
+س...س...سلام ببخشید ی سوال ک حرفش با ی بوسه کوک ناتموم موند
_داشت حرف میزد یهو شروع کردم ب بوسیدمش اولش هلم داد و گف
+ چه غلطی داری میکنی
_همراهی کن دختر خانم مرده داره نگا میکنه همون ک داش بت.....
+حرفشو قط کردم اوکیی و لبمو رو لباش کوبوندم
_حرفم نصفه موند گرمی رو لبام احساس کردم اون ا.ت بود لبشو رو لبام گذاشت منم همراهیش کردم و مرده رف
ویو ا.ت:
دیدم مرده رف
ازش جدا شدم و ازش معذرت خواهی کردم چون ت دردسر انداخته بودمش
_از هم جدا شدیم و ازم معذرت خواهی بهاطر اینک ت دردسر انداخته بودم که ک گفتم اشکالی ندره بلاخره یونا ی دوست صمیمی داره و میفهمید ک ت این قضیه بهش کمک نکردم کلمو میکند رفتم بیرون
شت چرا ازش معذرت خواهی کردم من طی۲۰ سال اخیر از کسی اینطوری معذرت خواهی نکرده بودم.....نکنه عاشقش شدم نههههههه ب خدت بیا کوک ت بزرگ ترین مافیا دلتو ب دختر باختی نههه ک ا.ت اومد بیرون از اتاق و داش میرف پذیرش
_ حساب شده (سرد)
+عاا نکنه ت حساب کردی شماره کارتتو بده پولو واریز کنم
_فعلا نمخواد من ب این پول های جزئی و کوچیک نیازی ندرم و رف(سرد)
+شت چش بود ولش پسره......( چرا احساس میکنم بم فش دادین🗿)
رفتیم و حرکت کردیم ازم ادرسو پرسید و رفتیم ک منو بزاره خونه رسیدیم داشتم پیاده میشدم ک گف
_نمخوای شمارمو بزنی ک شماره کارت بفرستم
+اومم راس میگی خب شمارت؟
_............
+اوک پس فردا پولو میزنم ب کارتت
_هوم بای
+بای و تنکیو بابت اینکه....
_ولش
+درو ماشینو بستم و رف، رفتم خونه ک یهو با چیزی ک دیدم شوکه شدم......
~~~
شرط آپ پارت بعد:
۲۰ لایک
۳۰ کامنت
#پارت۲
+کادو رو دادم و حرکت کردم ک یهو دستی رو شونه هام احساس کردم ی پسر بود مست بود اخه اونجا بار بود و ... خواستم دستشو از شونم حرکت بدم ک دستمو گرفت و برد ب سمت ی اتاق درو قفل کرد میخاس بهم تج*اوز کنه ک یهو در با شدت باز شد اون اون کوک بود دوست تهیونگ
~~
ویو کوک:
از دختره خشم اومده بود میخاستم برم سمتش ک دیدم ی مرد کشیدش و برد سمت یکی از اتاقا اما اون ک با کسی همراه نبود یهو فمیدم در خطره ب طوری ک نفهمن رفتم دنبالشون ا.ت همش ت راه کمک میخاس ول اون مرده دستشو رو دهن ا.ت گذاشته بود تا صدتش ب بقیه نرسه بردش ت یکی از اتاقای بار ک صدای جیغ شدیم و خون جلو چشممو گرف و باز چند ضربه درو شکستم(پصر ژذابم)
کلی پسررو زدم و حرکت کردم سمت ا.ت خیلی ترسیده بود ت شوک بود ک یهو بیهوش شد
ویو ا.ت:
اره اون کوک بود و تا جایی ک پسره خورده بود زدش و من خیلی ترسیده بودم اومد سمتم ک یهو چشام سیاهی رف و چیزی نفهمیدم
چشامو باز کردم ی نوری چشامو اذیت میکرد پاشدم و دیدم ت بیمارستانم ک یهو در وا شد
_های عاا ا.ت بهوش اومدی
+س...س...سلام ببخشید ی سوال ک حرفش با ی بوسه کوک ناتموم موند
_داشت حرف میزد یهو شروع کردم ب بوسیدمش اولش هلم داد و گف
+ چه غلطی داری میکنی
_همراهی کن دختر خانم مرده داره نگا میکنه همون ک داش بت.....
+حرفشو قط کردم اوکیی و لبمو رو لباش کوبوندم
_حرفم نصفه موند گرمی رو لبام احساس کردم اون ا.ت بود لبشو رو لبام گذاشت منم همراهیش کردم و مرده رف
ویو ا.ت:
دیدم مرده رف
ازش جدا شدم و ازش معذرت خواهی کردم چون ت دردسر انداخته بودمش
_از هم جدا شدیم و ازم معذرت خواهی بهاطر اینک ت دردسر انداخته بودم که ک گفتم اشکالی ندره بلاخره یونا ی دوست صمیمی داره و میفهمید ک ت این قضیه بهش کمک نکردم کلمو میکند رفتم بیرون
شت چرا ازش معذرت خواهی کردم من طی۲۰ سال اخیر از کسی اینطوری معذرت خواهی نکرده بودم.....نکنه عاشقش شدم نههههههه ب خدت بیا کوک ت بزرگ ترین مافیا دلتو ب دختر باختی نههه ک ا.ت اومد بیرون از اتاق و داش میرف پذیرش
_ حساب شده (سرد)
+عاا نکنه ت حساب کردی شماره کارتتو بده پولو واریز کنم
_فعلا نمخواد من ب این پول های جزئی و کوچیک نیازی ندرم و رف(سرد)
+شت چش بود ولش پسره......( چرا احساس میکنم بم فش دادین🗿)
رفتیم و حرکت کردیم ازم ادرسو پرسید و رفتیم ک منو بزاره خونه رسیدیم داشتم پیاده میشدم ک گف
_نمخوای شمارمو بزنی ک شماره کارت بفرستم
+اومم راس میگی خب شمارت؟
_............
+اوک پس فردا پولو میزنم ب کارتت
_هوم بای
+بای و تنکیو بابت اینکه....
_ولش
+درو ماشینو بستم و رف، رفتم خونه ک یهو با چیزی ک دیدم شوکه شدم......
~~~
شرط آپ پارت بعد:
۲۰ لایک
۳۰ کامنت
۴۸.۵k
۰۵ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.