برادر غیرتی من
۱پارت ۲۸
یون : چیکار میکنید
همه : بازی
یون : میدونم
لیا : من میدونم
آیو : خب بگو
لیا : یونا بهمون گفت یون احساسات ندارم پس هیچ خواننده ای رو دوس ندارع اگر خواننده ی مورد علاقه ندارع پس اهنگ مورد علاقه هم نداره
یون : اگر مسابقتون این بوده درسته
آجوما : کی موچی میخواد
همه به غیر بزرگ تر ها و یون : من
آجوما : بفرمایید
هوجو : تو نمیخوای
یون : نه
هوجو : چته
یون : من ؟
همه : نه په عمم
یون : هیچی فقط دلم درد می کنه
همه به غیر هوجو و یون : نکنه
یون : لعنت به ذهن منحرفتون
یونا : ای کاش واقعی بود
آیو : آره
یون : خیلی منحرفین
هوجو : من کلا یه بار بوسیدمش اینا چه انتظاری دارن
یون : فرا تر از انتظار
لیا : منو آیو که حامله ایم هانول هم که بچه داره یونا هم دو روزه بارداره
یون : چی
ات : نمیدونستی هفته پیش هم ازدواج کرده
اعصابم به هم ریخت یعنی اقدر منو غریبه میدونن
یون : به به یعنی انقدر منو غریبه میدونید ( عصبی )
هوجو : بشین
یونا : من میخواستم دعوتت کنم ولی اون وو نذاشت
یون : اون وو
شروع مکالمه
یون : الو چان
چان : بله
یون : نگفتم اون وو رو بکش
چان : فرار کرد
پایان مکالمه
یونا : تو میخواستی اون وو رو بکشی
یون : آره ( عصبی )
هوجو : بهت میگم بشین ( داد )
نشستم
هوجو : آروم باش
یون : هوففففففففففف ( نفس عمیق )
لیا : داشتم میگفتم مادرامونم بچه فقط شما دوتا بچه ندارید
یون : چقدرم از بچه خوشم میاد
هوجو : هنوزم دلت درد میکنه
یون : اهوم
یونا : ببخشید
یون : اشکال ندارع
آجوما : بچه ها بیاین اینجا
هممون رفتیم پیش آجوما
آجوما : بیاین شیرموز
یون : نه مال منه
همه : ممنون
یون : آجوما ( بغض )
آجوما : بله
یون : خیلی نامردی چرا شیرموزامو بهشون دادی ( گریه )
هوجو : آروم باش
از پشت بغلم کرد
یون : آجومای نامرد ( گریه )
آیو : جدا داری بخاطر شیرموز گریه میکنی
هوجو : شیرموز از من مهم تره
یون : ( گریه ی شدید )
هوجو : میرم برات میخرم
یون : واگعا ( کیوت و بغض )
هوجو : آره
یون : ممنون ( کیوت )
سوجون : لیا
لیا : چیه
سوجون : منو بغل کن
لیا : باشه
رفت بغلش کرد آیو هم رفت رو پای جیمین نشست
هوجو ولم کرد و رفت نشست روی مبل
برای اینکه ببینم چیکار میکنه رفتم نشستم رو پاش
یون : داری چیکار میکنی
هوجو : دارم به لونا پیام میدم
یون : چرا شمارشو داری ( اخم )
هوجو : دوسمته ......... عه حسودی کردی
یون : نه
هوجو : حالا چرا اومدی رو پام نشستی
یون : میخواستم ببینم داری چیکار میکنی
هوجو : به لونا پیام میدم
یونا : شما دوتا چیکار میکنید
یون : حرف میزنیم
یونا : بله حرف میزنید
آیو : چرا نشستی روپای هوجو
یون : میخواستم ببینم چیکار میکنه
لیا : میتونستی کنارش بشینی
یون : نشونم نمیداد
جیمین : حتما یه چیزایی تو گوشیش هست
یون : بزار بعداً میبینم
سوجون : خب الان ببین
یون :.....
🐾✨
یون : چیکار میکنید
همه : بازی
یون : میدونم
لیا : من میدونم
آیو : خب بگو
لیا : یونا بهمون گفت یون احساسات ندارم پس هیچ خواننده ای رو دوس ندارع اگر خواننده ی مورد علاقه ندارع پس اهنگ مورد علاقه هم نداره
یون : اگر مسابقتون این بوده درسته
آجوما : کی موچی میخواد
همه به غیر بزرگ تر ها و یون : من
آجوما : بفرمایید
هوجو : تو نمیخوای
یون : نه
هوجو : چته
یون : من ؟
همه : نه په عمم
یون : هیچی فقط دلم درد می کنه
همه به غیر هوجو و یون : نکنه
یون : لعنت به ذهن منحرفتون
یونا : ای کاش واقعی بود
آیو : آره
یون : خیلی منحرفین
هوجو : من کلا یه بار بوسیدمش اینا چه انتظاری دارن
یون : فرا تر از انتظار
لیا : منو آیو که حامله ایم هانول هم که بچه داره یونا هم دو روزه بارداره
یون : چی
ات : نمیدونستی هفته پیش هم ازدواج کرده
اعصابم به هم ریخت یعنی اقدر منو غریبه میدونن
یون : به به یعنی انقدر منو غریبه میدونید ( عصبی )
هوجو : بشین
یونا : من میخواستم دعوتت کنم ولی اون وو نذاشت
یون : اون وو
شروع مکالمه
یون : الو چان
چان : بله
یون : نگفتم اون وو رو بکش
چان : فرار کرد
پایان مکالمه
یونا : تو میخواستی اون وو رو بکشی
یون : آره ( عصبی )
هوجو : بهت میگم بشین ( داد )
نشستم
هوجو : آروم باش
یون : هوففففففففففف ( نفس عمیق )
لیا : داشتم میگفتم مادرامونم بچه فقط شما دوتا بچه ندارید
یون : چقدرم از بچه خوشم میاد
هوجو : هنوزم دلت درد میکنه
یون : اهوم
یونا : ببخشید
یون : اشکال ندارع
آجوما : بچه ها بیاین اینجا
هممون رفتیم پیش آجوما
آجوما : بیاین شیرموز
یون : نه مال منه
همه : ممنون
یون : آجوما ( بغض )
آجوما : بله
یون : خیلی نامردی چرا شیرموزامو بهشون دادی ( گریه )
هوجو : آروم باش
از پشت بغلم کرد
یون : آجومای نامرد ( گریه )
آیو : جدا داری بخاطر شیرموز گریه میکنی
هوجو : شیرموز از من مهم تره
یون : ( گریه ی شدید )
هوجو : میرم برات میخرم
یون : واگعا ( کیوت و بغض )
هوجو : آره
یون : ممنون ( کیوت )
سوجون : لیا
لیا : چیه
سوجون : منو بغل کن
لیا : باشه
رفت بغلش کرد آیو هم رفت رو پای جیمین نشست
هوجو ولم کرد و رفت نشست روی مبل
برای اینکه ببینم چیکار میکنه رفتم نشستم رو پاش
یون : داری چیکار میکنی
هوجو : دارم به لونا پیام میدم
یون : چرا شمارشو داری ( اخم )
هوجو : دوسمته ......... عه حسودی کردی
یون : نه
هوجو : حالا چرا اومدی رو پام نشستی
یون : میخواستم ببینم داری چیکار میکنی
هوجو : به لونا پیام میدم
یونا : شما دوتا چیکار میکنید
یون : حرف میزنیم
یونا : بله حرف میزنید
آیو : چرا نشستی روپای هوجو
یون : میخواستم ببینم چیکار میکنه
لیا : میتونستی کنارش بشینی
یون : نشونم نمیداد
جیمین : حتما یه چیزایی تو گوشیش هست
یون : بزار بعداً میبینم
سوجون : خب الان ببین
یون :.....
🐾✨
۴.۱k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.