خون اشام ورژن عاشق^-^
فصل ۲
پارت ۳
خب خب قبل شروع بگم ک از این ب بعد اسم ات رو نداریم میخوام ب جای ات رونا رو برای نقش دختر انتخاب کنم و نظرتون رو بهم بگید ک اینکار رو انجام بدم یا نه و اگر اسم بهتر پیدا کردین توی کامنتا بگید^-^
______________<<<<<<<<<<<<<<<<<<<&&&&
تهیونگ ویو
آروم ازش جدا شدم
وقتی نگاهش کردم یک زن کامل و بالغ شده بود و واقعا هم زیبا تر از قبل شده بود توی این مدت واقعا دلتنگش شده بودم دلتنگ عطر تنش
دلتنگ نگاهش
دلتنگ صداش
دلتنگ همچیزش ولی رونا عصبی نگاهم میکرد انگار ک خوشحال نبود از اومدنم ولی یکم که گذشت دیدم انقدر محوش شدم و غرق تماشا کردنش شده ام ک صدای پای انسان هارو نشنیده بودم و نکته ی جالبش اینجاست اونا مارو محاصره کرده بودن بهتر از این؟
میخواستم چیزی بگم ک ات دهن باز کرد و گفت: تهیونگ....نقشت چیه؟
نگو ک میخوای مثل دیوونه ها بزنیم ب دل دشمن...! ب نفع هردوتامونه ک نقشه داشته باشی
تهیونگ : تک خنده* ن ن نگران نباش نقشه رو همراه با ساحره ها کشیدیم انگار اونارو هم گیر انداخته بودن و میخواستن اونارو هم زندانی کنن ولی نتونستن..خب نقشه اینجوریه که تو میری پایین و اونارو سرگرم میکنی تا سه ساعت و اگه پرسیدند ک کجا بودی بگو برای تحقیق و بازدید ب طبقه ی بالا رفتم ولی وقتی شما رفتید ترسیدم و توی همون اتاق موندم...و خیلی عادی جلوه بده من سه ساعت دیگه میبینمت
ات: ته ته من...میترسم
تهیونگ: نترس و کمک کن نقشه ب درستی انجام بشه
ات: مواظب خودت باش...باشه؟
تهیونگ: حواسم هست و توام خیلی خوب حواست ب خودت باشه
ات: اوهوم برو دیگه الان میان بالا
تهیونگ: خیلی خب رفتم
و بعد از اینکه آخر تار موی های بسته شده ی ات رو بوسید ناپدید شد
ات ویو
نفس عمیقی کشیدم و از اتاق اومدم بیرون
بعد از این ک اومدم بیرون با قدم های سریع از پله ها اومدم پایین ک روی آخرین پله از عمد خودمو انداختم ک پام ب سنگ پله هع گیر کرد و زخم بدی روش ب وجود اومد و شلوار جینم رو پاره کرد
همه دورم جمع شدن و صدای حرف زدنشون باهام و سوال پرسیدنشون طاقت فرسا شد
پس آروم بلند شدم و لبخنده مصنوعی ای زدم و گفتم: نگران نباشید من خوبم برید ب کار هاتون برسید و خیلی آروم روی صندلی عی ک کنار دیوار بود جوری ک اون پام ک زخم بود نشون داده نشه و کسی نفهمه خودش داره زود ترمیم میشه
(نکته: تمامی خون اشام ها زمانی ک بدنشون یک زخم عمیق بیوفته یا زخم سطحی زود خوب میشه و توی حداقل ۱۵ دقیقه زخم بسته میشه انگار ک اصن وجود نداشته )
و آروم صدای نقشه هاشون رو ضبط کردم
نمیدونم چرا ولی حس میکردم این کار کمک میکنه با اینکه خودمم مطمعن نبودم ب چه دردی میخوره.....
__///_________>>>>>>
خب خب اینم از پارت جدید این فیک
دوستون دارم بای بای
پارت ۳
خب خب قبل شروع بگم ک از این ب بعد اسم ات رو نداریم میخوام ب جای ات رونا رو برای نقش دختر انتخاب کنم و نظرتون رو بهم بگید ک اینکار رو انجام بدم یا نه و اگر اسم بهتر پیدا کردین توی کامنتا بگید^-^
______________<<<<<<<<<<<<<<<<<<<&&&&
تهیونگ ویو
آروم ازش جدا شدم
وقتی نگاهش کردم یک زن کامل و بالغ شده بود و واقعا هم زیبا تر از قبل شده بود توی این مدت واقعا دلتنگش شده بودم دلتنگ عطر تنش
دلتنگ نگاهش
دلتنگ صداش
دلتنگ همچیزش ولی رونا عصبی نگاهم میکرد انگار ک خوشحال نبود از اومدنم ولی یکم که گذشت دیدم انقدر محوش شدم و غرق تماشا کردنش شده ام ک صدای پای انسان هارو نشنیده بودم و نکته ی جالبش اینجاست اونا مارو محاصره کرده بودن بهتر از این؟
میخواستم چیزی بگم ک ات دهن باز کرد و گفت: تهیونگ....نقشت چیه؟
نگو ک میخوای مثل دیوونه ها بزنیم ب دل دشمن...! ب نفع هردوتامونه ک نقشه داشته باشی
تهیونگ : تک خنده* ن ن نگران نباش نقشه رو همراه با ساحره ها کشیدیم انگار اونارو هم گیر انداخته بودن و میخواستن اونارو هم زندانی کنن ولی نتونستن..خب نقشه اینجوریه که تو میری پایین و اونارو سرگرم میکنی تا سه ساعت و اگه پرسیدند ک کجا بودی بگو برای تحقیق و بازدید ب طبقه ی بالا رفتم ولی وقتی شما رفتید ترسیدم و توی همون اتاق موندم...و خیلی عادی جلوه بده من سه ساعت دیگه میبینمت
ات: ته ته من...میترسم
تهیونگ: نترس و کمک کن نقشه ب درستی انجام بشه
ات: مواظب خودت باش...باشه؟
تهیونگ: حواسم هست و توام خیلی خوب حواست ب خودت باشه
ات: اوهوم برو دیگه الان میان بالا
تهیونگ: خیلی خب رفتم
و بعد از اینکه آخر تار موی های بسته شده ی ات رو بوسید ناپدید شد
ات ویو
نفس عمیقی کشیدم و از اتاق اومدم بیرون
بعد از این ک اومدم بیرون با قدم های سریع از پله ها اومدم پایین ک روی آخرین پله از عمد خودمو انداختم ک پام ب سنگ پله هع گیر کرد و زخم بدی روش ب وجود اومد و شلوار جینم رو پاره کرد
همه دورم جمع شدن و صدای حرف زدنشون باهام و سوال پرسیدنشون طاقت فرسا شد
پس آروم بلند شدم و لبخنده مصنوعی ای زدم و گفتم: نگران نباشید من خوبم برید ب کار هاتون برسید و خیلی آروم روی صندلی عی ک کنار دیوار بود جوری ک اون پام ک زخم بود نشون داده نشه و کسی نفهمه خودش داره زود ترمیم میشه
(نکته: تمامی خون اشام ها زمانی ک بدنشون یک زخم عمیق بیوفته یا زخم سطحی زود خوب میشه و توی حداقل ۱۵ دقیقه زخم بسته میشه انگار ک اصن وجود نداشته )
و آروم صدای نقشه هاشون رو ضبط کردم
نمیدونم چرا ولی حس میکردم این کار کمک میکنه با اینکه خودمم مطمعن نبودم ب چه دردی میخوره.....
__///_________>>>>>>
خب خب اینم از پارت جدید این فیک
دوستون دارم بای بای
۹.۱k
۲۵ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.