رمان " مافیایِ عَوَضیِ مَن "
رمان " مافیایِ عَوَضیِ مَن "
♡ فصل اول ♡
پارت ¤ ⁵⁶ ¤
_______________________________
آماندا : چی میگی برای خودت هاااا
آدم ؟ اتفاقا الان سر عقل اومدم ، اون موقع عشق کثیف تو چشمامو کور کرده بود ، فکر میکردم که بالاخره یه آدمی پیدا شده که همیشه پشتمه ، هیچوقت نمیزاره ناراحت باشم ، برای اولین بار حس میکردم سرپرست دارم ، اونم که اینجوری جوابمو داد ( بغض سگی که هر لحظه ممکن بود بترکه )
این یوپ : آماندا صبر کن ( دقت کردین وقتی آماندا حقیقت و میگه این یوپ هیچ زری نداره بزنه فقط چرت و پرت میگه ؟😐 )
آماندا : بسه هرچی صبر کردم ، بسه بسه بسه ( آخری و یکم با داد ) خسته شدم ، به خدا منم آدمم ، منم حد دارم
هی سکوت کردم هی سکوت کردم آخرشم جوابم این شد
بسه هرچی گریه کردم ، بسه هرچی خودمو نابود کردم
به خدا دیگه توان ندارم
فقط دوست دارم برم بمیرم بمیرم بمیرم ( جمله آخر با داد ) ( یاد یه فیلمه افتادم اسمشو یادم نمیاد این دیالوگه توش بود فقط من یه کم تغییرش دادم 😐💔 )
هر روز وضعیتم همینه ها فک نکن فقط الان دارم اشک میریزم
به خدا خسته شدم ، هم از لحاظ روحی و هم جسمی دیگه خسته شدم
تاحالا انقد نمیخواستم بمیرم ، ولم کن تنها کاری میتونی در حقم بکنی اینه که فقط تنهام بزاری و ولم کنی ، تو که با یکی دیگه خوشی برای چی نمیزاری من برم ( و باز هم آخرش با داد )
میدونستی منم دل دارم ؟ منم آدمم ؟ منم حد دارم ؟ منم خسته میشم ؟ منم قلب دارم که الان هیچی ازش نمونده
آقای هوانگ کارما وجود داره تاوان این روزاتو میدی
________________________________
♡ فصل اول ♡
پارت ¤ ⁵⁶ ¤
_______________________________
آماندا : چی میگی برای خودت هاااا
آدم ؟ اتفاقا الان سر عقل اومدم ، اون موقع عشق کثیف تو چشمامو کور کرده بود ، فکر میکردم که بالاخره یه آدمی پیدا شده که همیشه پشتمه ، هیچوقت نمیزاره ناراحت باشم ، برای اولین بار حس میکردم سرپرست دارم ، اونم که اینجوری جوابمو داد ( بغض سگی که هر لحظه ممکن بود بترکه )
این یوپ : آماندا صبر کن ( دقت کردین وقتی آماندا حقیقت و میگه این یوپ هیچ زری نداره بزنه فقط چرت و پرت میگه ؟😐 )
آماندا : بسه هرچی صبر کردم ، بسه بسه بسه ( آخری و یکم با داد ) خسته شدم ، به خدا منم آدمم ، منم حد دارم
هی سکوت کردم هی سکوت کردم آخرشم جوابم این شد
بسه هرچی گریه کردم ، بسه هرچی خودمو نابود کردم
به خدا دیگه توان ندارم
فقط دوست دارم برم بمیرم بمیرم بمیرم ( جمله آخر با داد ) ( یاد یه فیلمه افتادم اسمشو یادم نمیاد این دیالوگه توش بود فقط من یه کم تغییرش دادم 😐💔 )
هر روز وضعیتم همینه ها فک نکن فقط الان دارم اشک میریزم
به خدا خسته شدم ، هم از لحاظ روحی و هم جسمی دیگه خسته شدم
تاحالا انقد نمیخواستم بمیرم ، ولم کن تنها کاری میتونی در حقم بکنی اینه که فقط تنهام بزاری و ولم کنی ، تو که با یکی دیگه خوشی برای چی نمیزاری من برم ( و باز هم آخرش با داد )
میدونستی منم دل دارم ؟ منم آدمم ؟ منم حد دارم ؟ منم خسته میشم ؟ منم قلب دارم که الان هیچی ازش نمونده
آقای هوانگ کارما وجود داره تاوان این روزاتو میدی
________________________________
۳.۹k
۰۲ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.