P.1
کتابو بین دستام گرفتم و شروع کردم به گریه کردن.
ا/ت:اوما من این کتابو می خوام!
مامان ا/ت:ولی این برات خوب نیست ا/ت!تو فقط ۱۳ سالته.
با این حرفش عصبی شدم.
ا/ت:گفتم من این کتابو می خوام!(داد)
کتابدار:خانوم لطفا دخترتون رو ساکت کنین.
با خشم بهم چشم دوخت.
مامان:خیلی خب می خرمش.
لبخندی از خوشحالی زدم و بغلش کردم.....
روی تخت نشستم و کتابو جلوم گذاشتم.
دستمو نوازش وار روی جلد قدیمیش کشیدم.دستمو به سمت قفلش بردم.
به کلید نیاز دارم ولی کلیدش کجاست؟
تو فکر بودم که با صدای باز شدن قفل به خودم اومدم.
نگاهمون به کتاب دادم و با چیزی که دیدم تعجب کردم.
قفل باز شده بود.
کمی ترسیدم ولی حس کنجکاویم فرا تر از ترسم بود،خیلی فرا تر!
کتابو باز کردم که با عکسی روبه رو شدم.
عکس یه در طلایی.
زیر عکس چیزی به زبان لاتین نوشته.
لاتین بلد بودم ولی نه خیلی.
با تمام تمرکزم شروع کردم به خوندن.
(هنگامی که آفتابگردان شکفته شود،دانه های تخمه دیده شود.)
این یعنی چی؟معنی این جمله چیه؟
سردرگم ورق زدم که با عکس آینه روبه رو شدم.
زیرش نوشته بود.
(هنگامی که آن کلمات را در مقابل آینه گویی،او را خواهی دید!)
خیلی کنجکاو شدم.
کتابو برداشتم و به سمت آینه ی روی میزم رفتم.جلوی آینه بایستادم.
ا/ت:mirror,mirror,open to this side.let the spirit come in side
(آینه،آینه،به این سمت باز شو.بگذار روح وارد شود.)
یه دفعه توی آینه کسی رو دیدم.سریع به پشت برگشتم ولی کسی نبود.
ا/ت:کسی اینجاست؟
دستی روی شونم گذاشته شد،به سمت آینه کشیدم و سیاهی...
صاری پارت اولش خیلی خوب نشد ولی پارت های بعدی قراره بهتر باشه.
ا/ت:اوما من این کتابو می خوام!
مامان ا/ت:ولی این برات خوب نیست ا/ت!تو فقط ۱۳ سالته.
با این حرفش عصبی شدم.
ا/ت:گفتم من این کتابو می خوام!(داد)
کتابدار:خانوم لطفا دخترتون رو ساکت کنین.
با خشم بهم چشم دوخت.
مامان:خیلی خب می خرمش.
لبخندی از خوشحالی زدم و بغلش کردم.....
روی تخت نشستم و کتابو جلوم گذاشتم.
دستمو نوازش وار روی جلد قدیمیش کشیدم.دستمو به سمت قفلش بردم.
به کلید نیاز دارم ولی کلیدش کجاست؟
تو فکر بودم که با صدای باز شدن قفل به خودم اومدم.
نگاهمون به کتاب دادم و با چیزی که دیدم تعجب کردم.
قفل باز شده بود.
کمی ترسیدم ولی حس کنجکاویم فرا تر از ترسم بود،خیلی فرا تر!
کتابو باز کردم که با عکسی روبه رو شدم.
عکس یه در طلایی.
زیر عکس چیزی به زبان لاتین نوشته.
لاتین بلد بودم ولی نه خیلی.
با تمام تمرکزم شروع کردم به خوندن.
(هنگامی که آفتابگردان شکفته شود،دانه های تخمه دیده شود.)
این یعنی چی؟معنی این جمله چیه؟
سردرگم ورق زدم که با عکس آینه روبه رو شدم.
زیرش نوشته بود.
(هنگامی که آن کلمات را در مقابل آینه گویی،او را خواهی دید!)
خیلی کنجکاو شدم.
کتابو برداشتم و به سمت آینه ی روی میزم رفتم.جلوی آینه بایستادم.
ا/ت:mirror,mirror,open to this side.let the spirit come in side
(آینه،آینه،به این سمت باز شو.بگذار روح وارد شود.)
یه دفعه توی آینه کسی رو دیدم.سریع به پشت برگشتم ولی کسی نبود.
ا/ت:کسی اینجاست؟
دستی روی شونم گذاشته شد،به سمت آینه کشیدم و سیاهی...
صاری پارت اولش خیلی خوب نشد ولی پارت های بعدی قراره بهتر باشه.
۹.۲k
۰۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.