فیک مافیای من پارت ۲
ویو جونگ کوک
جین بهمون زنگ زد و گفت که فردا عصر یک مهمونیه که ما هم دعوتیم. برای همین رفتم بهترین لباسام رو برای فردا اماده کردم. کت و شلوار مشکی و کفش مشکی و کروات مشکی و ساعت مشکی حتی یک حلقه مشکی هم برای اینکه قشنگ باشه اماده کردم. همه چیو اماده کردم پس رفتم به کارم برسم تا بعد از ظهر باید تمومشون میکردم.
ویو ات
رفتم فروشگاه. یک لباس مشکی برداشتم که یک کت هم داشت نه اون قدر بلند بود و نه کوتاه و همینطور یک کفش پاشنه بلند مشکی با نگین های نقره ای. برای ارایشگاه هم نوبت رزرو کردم تا فردا برم. وسایلی که خریدم رو گذاشتم توی ماشین و راه افتادم سمت شرکت تا به کار های شرکت برسم چون پدرم امروز کار داشت و نتونست بیاد پس من باید کا هارو سر و سامون بدم. رسیدم شرکت ماشینم رو پارک کردم و وارد شرکت شدم. همه وقتی منو میدیدن تعظیم میکردن و میرفتن. رفتم توی اتاقم تا قرار داد هایی که منشیم اورده بود رو امضا کنم و به چند تا جلسه هم برم و همه ی کارهامو بکنم تا عصر به مهمونی برسم.
عصر :
ویو جونگ کوک
لباسم رو پوشیدم و موهامو درست کردم عطر تلخم رو هم زدم و راه افتادم سمت ماشین تا بریم محل مهمونی. رسیدیم تالار مهمونی. بقیه اونجا منتظرم بودن منم رفتم پیوستم بهشون.
جونگ کوک: سلام
بقیه: سلام
جیهوپ: امروز تیپ زدیا
جونگ کوک: من همیشه خوشتیپم
تهیونگ: نکشیمون خوشتیپ
جین: هیچ کس به خوش تیپ یه من نیست
شوگا: شما که اصلا پرتو های نورت مارو کور کرده
نامجون: خب دیگه مزه پرونی بسه بریم داخل
ویو ات
اماده شدم و با پدرم راه افتادم سمت محل مهمونی
پ.ات: اونجا کلی مرد هست حواست باشه زیاد نوشیدنی نخوری و باهاشون گرم نگیر
ات: بچه که نیستم خودم میدونم
بعد چند مین رسیدیم به تالار مهمونی از ماشین پیاده شدیم و راه افتادیم سمت در اصلی
امیدوارم خوشتون اومده باشه🤍
جین بهمون زنگ زد و گفت که فردا عصر یک مهمونیه که ما هم دعوتیم. برای همین رفتم بهترین لباسام رو برای فردا اماده کردم. کت و شلوار مشکی و کفش مشکی و کروات مشکی و ساعت مشکی حتی یک حلقه مشکی هم برای اینکه قشنگ باشه اماده کردم. همه چیو اماده کردم پس رفتم به کارم برسم تا بعد از ظهر باید تمومشون میکردم.
ویو ات
رفتم فروشگاه. یک لباس مشکی برداشتم که یک کت هم داشت نه اون قدر بلند بود و نه کوتاه و همینطور یک کفش پاشنه بلند مشکی با نگین های نقره ای. برای ارایشگاه هم نوبت رزرو کردم تا فردا برم. وسایلی که خریدم رو گذاشتم توی ماشین و راه افتادم سمت شرکت تا به کار های شرکت برسم چون پدرم امروز کار داشت و نتونست بیاد پس من باید کا هارو سر و سامون بدم. رسیدم شرکت ماشینم رو پارک کردم و وارد شرکت شدم. همه وقتی منو میدیدن تعظیم میکردن و میرفتن. رفتم توی اتاقم تا قرار داد هایی که منشیم اورده بود رو امضا کنم و به چند تا جلسه هم برم و همه ی کارهامو بکنم تا عصر به مهمونی برسم.
عصر :
ویو جونگ کوک
لباسم رو پوشیدم و موهامو درست کردم عطر تلخم رو هم زدم و راه افتادم سمت ماشین تا بریم محل مهمونی. رسیدیم تالار مهمونی. بقیه اونجا منتظرم بودن منم رفتم پیوستم بهشون.
جونگ کوک: سلام
بقیه: سلام
جیهوپ: امروز تیپ زدیا
جونگ کوک: من همیشه خوشتیپم
تهیونگ: نکشیمون خوشتیپ
جین: هیچ کس به خوش تیپ یه من نیست
شوگا: شما که اصلا پرتو های نورت مارو کور کرده
نامجون: خب دیگه مزه پرونی بسه بریم داخل
ویو ات
اماده شدم و با پدرم راه افتادم سمت محل مهمونی
پ.ات: اونجا کلی مرد هست حواست باشه زیاد نوشیدنی نخوری و باهاشون گرم نگیر
ات: بچه که نیستم خودم میدونم
بعد چند مین رسیدیم به تالار مهمونی از ماشین پیاده شدیم و راه افتادیم سمت در اصلی
امیدوارم خوشتون اومده باشه🤍
۳.۶k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.