پارت اول:
پارت اول:
چویا:
سوار اتوبوس شدم و بعد از ده مین رسیدم به دانشگاه، این روزا سرم خیلی شلوغ بود، هم باید پروژه رو آماده میکردم و هم باید سرکار میرفتم
وارد حیاط دانشگاه شدم ک آکوتاگاوا-سان رو دیدم، عین همیشه داشت اتسوشی رو دید میزد، سریع رفتم سمتش و تعظیم کردم پروژه رو بهش تحویل دادم،(مبصر کلاسه)
چویا: سلام آکوتاگاوا-سان، اینم از پروژه
آکوتاگاوا: اوه سلام چویا-کون، آها آره آره
چویا: این اتسوشی-کون چشمتو کور کرده هااا
یه چشمک ریزی هم زدم و شونمو زدم ب شونه آکوتاگاوا-سان
آکوتاگاوا: آره فک کنم
و درجا صورتش سرخ شد
چویا: خب چرا نمیری بهش اعتراف کنی؟
آکوتاگاوا: یه روزی میکنم ولی ب وقتش
چویا: سال چندمیه؟
آکوتاگاوا: اولی
چویا: ب نظرم زود تر اینکارو بکن، اون چهره ی قشنگی داره و مهمتر اینه ک امگاس، پسرای آلفا هم دورش زیادن
آکوتاگاوا: اهوم، توچی؟ تو نمیخوای وارد رابطه بشی؟
چویا: والا من ک دلم میخواد ولی کیس خواصی مد نظرم نی
همین موقع دوتا پسر از کنارمون رد شدن، یکی ک قدش بلند تر بود از قصد خودشو ب آکوتاگاوا زد
دازای: اوه ببخشید پسرا
چویا: مگ کوری الدنگ؟
دازای ببخشید آقا هویجه، هنو خوب رشد نکردی ک بتونم ببینمت، احتیاج ب کود داری
چویا: ح ح تو خوبی نردبون
دازای: اوف نشی نی نی جون، بریم تانیزاکی
و رفتن
چقدر پر رو بودن
چویا: بریم آکوتاگاوا-سان
چویا:
سوار اتوبوس شدم و بعد از ده مین رسیدم به دانشگاه، این روزا سرم خیلی شلوغ بود، هم باید پروژه رو آماده میکردم و هم باید سرکار میرفتم
وارد حیاط دانشگاه شدم ک آکوتاگاوا-سان رو دیدم، عین همیشه داشت اتسوشی رو دید میزد، سریع رفتم سمتش و تعظیم کردم پروژه رو بهش تحویل دادم،(مبصر کلاسه)
چویا: سلام آکوتاگاوا-سان، اینم از پروژه
آکوتاگاوا: اوه سلام چویا-کون، آها آره آره
چویا: این اتسوشی-کون چشمتو کور کرده هااا
یه چشمک ریزی هم زدم و شونمو زدم ب شونه آکوتاگاوا-سان
آکوتاگاوا: آره فک کنم
و درجا صورتش سرخ شد
چویا: خب چرا نمیری بهش اعتراف کنی؟
آکوتاگاوا: یه روزی میکنم ولی ب وقتش
چویا: سال چندمیه؟
آکوتاگاوا: اولی
چویا: ب نظرم زود تر اینکارو بکن، اون چهره ی قشنگی داره و مهمتر اینه ک امگاس، پسرای آلفا هم دورش زیادن
آکوتاگاوا: اهوم، توچی؟ تو نمیخوای وارد رابطه بشی؟
چویا: والا من ک دلم میخواد ولی کیس خواصی مد نظرم نی
همین موقع دوتا پسر از کنارمون رد شدن، یکی ک قدش بلند تر بود از قصد خودشو ب آکوتاگاوا زد
دازای: اوه ببخشید پسرا
چویا: مگ کوری الدنگ؟
دازای ببخشید آقا هویجه، هنو خوب رشد نکردی ک بتونم ببینمت، احتیاج ب کود داری
چویا: ح ح تو خوبی نردبون
دازای: اوف نشی نی نی جون، بریم تانیزاکی
و رفتن
چقدر پر رو بودن
چویا: بریم آکوتاگاوا-سان
۳.۷k
۲۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.