my daddy:
my daddy:
part (1)
ویو ا.ت:
امروز ساعت ۸:3۰ بیدار شدم رفتم توالت و صورتمو شستم و روتین پوستیم رو انجام دادم. یه لباس مشکی کلاسیک پوشیدم و یه تینت زدم و موهامو بالا بستم(موهاش خیلی بلنده) رفتم پایین تا صبحونه بخورم که. 💀
.
.
.
علامت ها👇🏻
م. ا: مادر ا. ت
پ. ا: پدرا. ت
پ. ک: پدر کوک
م. ک: مادر کوک
.
.
.
ا.ت: چه صبحانه ای😧(درحال خوردن)
ا.ت: داشتم اب میخوردم که....
م.ا: ا.ت امشب عموت اینا با بچشون میان اینجا .
ا.ت: (اب پرید تو گلوش)(سرفه) چییییی
م.ا: همین که شنیدی ساعت 22:00 میان اماده باش.
ا.ت: امـــــ......
م.ا: حرفشو قطع کرد..... همین که گفتم(با داد)
.
.
.
.
از جونگ کوک متنفرم.....(تو غلط میکنی)
.
.
.
پرش به ساعت (21:30) (گشادم)
رفتم لباسامو عوض کردمو یه میکاپ ساده کردم و یه کفش پاشنه دار پوشیدم و موهامو بالا بستم و رفتم پایین و منتظرشون بودم کهــــــ
.
.
.
.
.
.
شرایط پارت بعد 5 لایک❤چون شرطا کمه کم مینویسم
ببخشید کم شد.
part (1)
ویو ا.ت:
امروز ساعت ۸:3۰ بیدار شدم رفتم توالت و صورتمو شستم و روتین پوستیم رو انجام دادم. یه لباس مشکی کلاسیک پوشیدم و یه تینت زدم و موهامو بالا بستم(موهاش خیلی بلنده) رفتم پایین تا صبحونه بخورم که. 💀
.
.
.
علامت ها👇🏻
م. ا: مادر ا. ت
پ. ا: پدرا. ت
پ. ک: پدر کوک
م. ک: مادر کوک
.
.
.
ا.ت: چه صبحانه ای😧(درحال خوردن)
ا.ت: داشتم اب میخوردم که....
م.ا: ا.ت امشب عموت اینا با بچشون میان اینجا .
ا.ت: (اب پرید تو گلوش)(سرفه) چییییی
م.ا: همین که شنیدی ساعت 22:00 میان اماده باش.
ا.ت: امـــــ......
م.ا: حرفشو قطع کرد..... همین که گفتم(با داد)
.
.
.
.
از جونگ کوک متنفرم.....(تو غلط میکنی)
.
.
.
پرش به ساعت (21:30) (گشادم)
رفتم لباسامو عوض کردمو یه میکاپ ساده کردم و یه کفش پاشنه دار پوشیدم و موهامو بالا بستم و رفتم پایین و منتظرشون بودم کهــــــ
.
.
.
.
.
.
شرایط پارت بعد 5 لایک❤چون شرطا کمه کم مینویسم
ببخشید کم شد.
۴.۵k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.