🌑🍷وقتی مافیا بود....🍷🌑 part :۳۵

پرش زمانی به صبح.
کوک ویو :
صبح از خواب پاشدم ساعت ۱۲ظهر بود خیلی خوابیدم اما خب دیشب اصلا نخوابیدم دیدم ا.ت هنوز خوابه خیلی کیوت خوابیده بود روش پتو رو کشیدم گذاشتم بخوابه خونه یکم سرد بود رفتم پایین شومینه رو روشن کردم داشت بارون میومد پرده هارو زدم کنار رفتم آشپز خونه شروع کردم به درست کردن صبحانه یه عالمه چیز میز درست کردم ساعتو دیدم ساعت ۱بود رفتم ا.ت رو بیدار کنم
.....
_ا.ت عسلم بیدار نمیشی
+اوم ...بزار یکم دیگه بخوابم
_زندگیم ساعت یکه
+اوم باشه ....میرم سرویس بهداشتی
_باش
منتظر بودم بیاد بیرون بریم پایین که گوشیم زنگ خورد ته بود
_الو
(علامت ته؛)
؛الو چطوری داداش
_خوبم هی تو چطوری لیا خوبه خودت خوبی ؟
؛اره خوبیم ا.ت خوبه
_رع
؛میگم میاین بریم کانادا چند روز مسافرت
_ارع بریم دکتر ا.ت گفتش اشکال ندارع جایی بیاد اما نباید بهش فشار بیاد
؛عه خب پس کی میریم
_فردا بریم ،امروز یکم باید با ا.ت بریم خرید بعدشم باید چمدون ببندیم
؛باشه من میرم فعلا پس، فردا هماهنگ میکنیم
_باش فعلا
دیدم ا.ت اومد بیرون .
+اوم کی بود
_ته بود فردا میریم کانادا مسافرت باید امروز بریم خرید امروز کار داریم
+اوممم واقعا آخجونننن (ذوق)
_😂بیا بغلم بریم پایین
+اوم بریم
....
+واووو خودت همشو درست کردی !
_ارع امروز باید خوب غذا بخوری تا تقویت بشی میلم نداشتی باید بخوری
+اوکی بریم بشینیم
ویو راوی :
داشتن غذا میخوردن که ا.ت یکم خورد
+اوم دیگه نمی‌خورم میرم حاضر شو بریم بیرون
که ....
حمایت پلیز 🍷