لایک یادتون نره
p20
ویو ته
میدونستم هلن ممکنه ب ا. ت آسیب بزنه پس سریع خودمو رسوندم ب در ورودی
رفتم رسیدم ب طبقه ای ک هلن توش بود
هول دستمو گزاشتم رو دستگیره و در باز شد
با دیدن صحنه کپ کردم
تفنگ هلن روی پیشونی ا. ت بود
خواستم برم سمت هلن ک دو تا غول چراغ جادو اومدن جلومو و از دو طرف دستامو گرفتن
هلن: میدونستم میای اقای گوجه
ته: ولش کن وگرنه ب خاک سیا میشونمت هلن
هلن: اووو چ دلو جرعتی داری تو
هلن: ولش نمیکنم ازت میگیرمش
ته: بابامو ازم گرفتی بس نبود هرزه
هلن: نوچ باید تقاص پس بدی........
ته: میخوام با ا. ت صحبت کنم....
رفتم سمت ا. ت ک یکی دیگه اومد جلومو گرفت
هلن سرشو تکون داد ک برن کنار تا با ا. ت صحبت کنم
هلن: بزارید برا بار اخر حرفاشونو بهم بزنن(ی لبخند تحقیر امیز) اوووخیییی زود باشید چون وقت ندارم
رفتم سمت ا. ت ک با ی نقطه خیره شده بود
دستمو دادم زیر چونش و سرشو بالا اوردم ولی بازم بم نگاه نکرد
ته: م...... من...... منو....... ببخش ا. ت..... اگ... اگه من... بت بی مح.... لی نمیکردم....... الان اینجا...... نبودی...(بابغض)
ا. ت سرشو بالا اورد و تا نگاهش ب صورتم افتاد انقدر فکرم درگیر بود ک متوجه زخم روی لپم نشدم ک گمونم خونریزی داشت
ا. ت: چ..... چه..... بلایی....... سرت....... اومده....؟
ته: زنده از اینجا بیرون میبرمت قول میدم....
هلن: زود باش
بلند شدمو رو کردم سمت هلن دیدم تفنگ تو دستشو شل گرفته بود با ی حرکت از تو دستش گاپیدم و گرفتم سمت هلن ک فرار کرد سمت یکی از اون بادیگارداش
یکیش اومد سمتم ک یکی خالی کردم تو زانوش و افتاد کتلت شد
ویو ته
میدونستم هلن ممکنه ب ا. ت آسیب بزنه پس سریع خودمو رسوندم ب در ورودی
رفتم رسیدم ب طبقه ای ک هلن توش بود
هول دستمو گزاشتم رو دستگیره و در باز شد
با دیدن صحنه کپ کردم
تفنگ هلن روی پیشونی ا. ت بود
خواستم برم سمت هلن ک دو تا غول چراغ جادو اومدن جلومو و از دو طرف دستامو گرفتن
هلن: میدونستم میای اقای گوجه
ته: ولش کن وگرنه ب خاک سیا میشونمت هلن
هلن: اووو چ دلو جرعتی داری تو
هلن: ولش نمیکنم ازت میگیرمش
ته: بابامو ازم گرفتی بس نبود هرزه
هلن: نوچ باید تقاص پس بدی........
ته: میخوام با ا. ت صحبت کنم....
رفتم سمت ا. ت ک یکی دیگه اومد جلومو گرفت
هلن سرشو تکون داد ک برن کنار تا با ا. ت صحبت کنم
هلن: بزارید برا بار اخر حرفاشونو بهم بزنن(ی لبخند تحقیر امیز) اوووخیییی زود باشید چون وقت ندارم
رفتم سمت ا. ت ک با ی نقطه خیره شده بود
دستمو دادم زیر چونش و سرشو بالا اوردم ولی بازم بم نگاه نکرد
ته: م...... من...... منو....... ببخش ا. ت..... اگ... اگه من... بت بی مح.... لی نمیکردم....... الان اینجا...... نبودی...(بابغض)
ا. ت سرشو بالا اورد و تا نگاهش ب صورتم افتاد انقدر فکرم درگیر بود ک متوجه زخم روی لپم نشدم ک گمونم خونریزی داشت
ا. ت: چ..... چه..... بلایی....... سرت....... اومده....؟
ته: زنده از اینجا بیرون میبرمت قول میدم....
هلن: زود باش
بلند شدمو رو کردم سمت هلن دیدم تفنگ تو دستشو شل گرفته بود با ی حرکت از تو دستش گاپیدم و گرفتم سمت هلن ک فرار کرد سمت یکی از اون بادیگارداش
یکیش اومد سمتم ک یکی خالی کردم تو زانوش و افتاد کتلت شد
۱۵.۸k
۱۶ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.