سناریو شیطان کش پارت 6
از زبان تسوتاکو :
چشمامو باز کردم و دیدم یه مرد با موهای زرد و قرمز به قدری بهم نزدیک شده بود که حس کردم میخواد بره تو دهنم (🤣)
منم ترسیدم و افتادم زمین و بهش نگاه کردم هیکل خوبی داشت و قدش هم بلند بود رنگ لباس فرمش سرخابی بود و چشمای بزرگی داشت
دستش رو سمتم دراز کرد و بهم گفت خوبی؟
به صورتش نگاه کردم یه لبخند دلنشین روی صورتش داشت
دستش رو گرفتم و بلند شدم دامنم رو کتوندم و بهش نگاه کردم خم شد و ازم عذر خواهی کرد منم بهش گفتم نه اصلا اشکالی نداره لطفا سرت رو بگیر بالا بهم گفت میتونم یه سوال ازت بپرسم منم گفت آره...
به چشمام نگاه کرد و گفت خیلی شبیه یکی هستی
منم گفتم کی؟ فکر کنم درباره گیو داشت حرف میزد آخه گیو به هیچکی نگفته بود که من خواهرشم تا اومد حرفش رو بزنه کلاغ کاسوگام اومد و بهم گفت که اوروکوداکی کارت داره زود برو
از زبان کیوجورو :
وقتی دیدمش نمیدونم چرا فوضولیم گل کرد که بدونم کیه آخه تا حالا این دورو اطراف ندیدمش رفتم سمتش و بهش نزدیک شدم برگشت و بهم نگاه کرد یه لحظه ترسید و خودشو انداخت زمین بهش نگاه کردم رنگ چشمام الی بود با مژه های بلند بدن و صورت ظریفی داشت به کلی خیلی خوشگل بود از همون جا فهمیدم که ممکنه این خواهر گیو باشه.
از زبان تسوتاکو :
هائوریم رو برداشتم و ازش خداحافظی کردم سریع دویدم سرم رو چرخوندم تا ببینم یه وقت این یکی هم مثل اون نیفته دنبالم.
تا اینکه با یکی رو به رو شدم موهای سفید به هم ریخته ای داشت و روی صورت و بدنش کلی زخم بود همینجوری نگاش کردم یه قدم رفتم عقب و خم شدم و عذر خواهی کردم و مثل موشک در رفتم
از زبان سانمی :
برگشتم و به بقیه هاشیرا هایی که کنارم بودن گفتم این دیگه کی بود اونا گفتن نمیدونیم بعد میتسوری گفت بهش دقت کردید چقدر خوشگل بود و بعلاوه اینکه چرا انقدر شبیه تومیو کاگیو بود
شینوبو گفت آره خیلی شبیهش بود
( در ظمن توی انیمه شینوبو با گیو برگشت اما اینجا اینجوری نیست شینوبو زودتر رسید)
از زبان گیو :
توی راه دیدم که تنگن نشسته روی زمین و داره دست و پا میزنه رفتم جلو و بهش گفتم چیه تشنج کردی اونم گفت آنقدر مسخره بازی در نیار و بیا بازم کنم شمشیرم رو از توی غلاف کر آوردم و پارچه رو بریدم بلند شد و بهم گفت ممنون ازش پرسیدم و گفت کی اینارو کرده گفت یه دختر ریزه میزه با هائوری شرابی فهمیدم که تسوتاکو بوده دویدم و رفتم سمت عمارت دیدم همه هاشیرا ها یه گوشه جمع شدن منم اهمیتی ندادم و به راهم ادامه دادم نزدیکشون شدم و اومدم برم که سانمی نچسب بهم گفت
خوب پس میبینم آدم شدی و به بقیه کمک میکنی آفرین آفرین.
منم برگشتم و بهش گفتم آرهههه دقیقا برعکس تو که با حیوون هیچ فرقی نداری جلبک ( تخریب 100 در 100)
عین گوجه از عصبانیت قرمز شده بود بهم گفت یه بار دیگه بگو تا ریز ریزت کنم منم بهش اهمیت ندادم و همینجوری که داشتم میرفتم گفتم جواب حیوانات خاموشیست داشتم میرفتم که تسوتاکو رو دیدم.......
چشمامو باز کردم و دیدم یه مرد با موهای زرد و قرمز به قدری بهم نزدیک شده بود که حس کردم میخواد بره تو دهنم (🤣)
منم ترسیدم و افتادم زمین و بهش نگاه کردم هیکل خوبی داشت و قدش هم بلند بود رنگ لباس فرمش سرخابی بود و چشمای بزرگی داشت
دستش رو سمتم دراز کرد و بهم گفت خوبی؟
به صورتش نگاه کردم یه لبخند دلنشین روی صورتش داشت
دستش رو گرفتم و بلند شدم دامنم رو کتوندم و بهش نگاه کردم خم شد و ازم عذر خواهی کرد منم بهش گفتم نه اصلا اشکالی نداره لطفا سرت رو بگیر بالا بهم گفت میتونم یه سوال ازت بپرسم منم گفت آره...
به چشمام نگاه کرد و گفت خیلی شبیه یکی هستی
منم گفتم کی؟ فکر کنم درباره گیو داشت حرف میزد آخه گیو به هیچکی نگفته بود که من خواهرشم تا اومد حرفش رو بزنه کلاغ کاسوگام اومد و بهم گفت که اوروکوداکی کارت داره زود برو
از زبان کیوجورو :
وقتی دیدمش نمیدونم چرا فوضولیم گل کرد که بدونم کیه آخه تا حالا این دورو اطراف ندیدمش رفتم سمتش و بهش نزدیک شدم برگشت و بهم نگاه کرد یه لحظه ترسید و خودشو انداخت زمین بهش نگاه کردم رنگ چشمام الی بود با مژه های بلند بدن و صورت ظریفی داشت به کلی خیلی خوشگل بود از همون جا فهمیدم که ممکنه این خواهر گیو باشه.
از زبان تسوتاکو :
هائوریم رو برداشتم و ازش خداحافظی کردم سریع دویدم سرم رو چرخوندم تا ببینم یه وقت این یکی هم مثل اون نیفته دنبالم.
تا اینکه با یکی رو به رو شدم موهای سفید به هم ریخته ای داشت و روی صورت و بدنش کلی زخم بود همینجوری نگاش کردم یه قدم رفتم عقب و خم شدم و عذر خواهی کردم و مثل موشک در رفتم
از زبان سانمی :
برگشتم و به بقیه هاشیرا هایی که کنارم بودن گفتم این دیگه کی بود اونا گفتن نمیدونیم بعد میتسوری گفت بهش دقت کردید چقدر خوشگل بود و بعلاوه اینکه چرا انقدر شبیه تومیو کاگیو بود
شینوبو گفت آره خیلی شبیهش بود
( در ظمن توی انیمه شینوبو با گیو برگشت اما اینجا اینجوری نیست شینوبو زودتر رسید)
از زبان گیو :
توی راه دیدم که تنگن نشسته روی زمین و داره دست و پا میزنه رفتم جلو و بهش گفتم چیه تشنج کردی اونم گفت آنقدر مسخره بازی در نیار و بیا بازم کنم شمشیرم رو از توی غلاف کر آوردم و پارچه رو بریدم بلند شد و بهم گفت ممنون ازش پرسیدم و گفت کی اینارو کرده گفت یه دختر ریزه میزه با هائوری شرابی فهمیدم که تسوتاکو بوده دویدم و رفتم سمت عمارت دیدم همه هاشیرا ها یه گوشه جمع شدن منم اهمیتی ندادم و به راهم ادامه دادم نزدیکشون شدم و اومدم برم که سانمی نچسب بهم گفت
خوب پس میبینم آدم شدی و به بقیه کمک میکنی آفرین آفرین.
منم برگشتم و بهش گفتم آرهههه دقیقا برعکس تو که با حیوون هیچ فرقی نداری جلبک ( تخریب 100 در 100)
عین گوجه از عصبانیت قرمز شده بود بهم گفت یه بار دیگه بگو تا ریز ریزت کنم منم بهش اهمیت ندادم و همینجوری که داشتم میرفتم گفتم جواب حیوانات خاموشیست داشتم میرفتم که تسوتاکو رو دیدم.......
۴.۵k
۱۶ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.