🌚❄وقتی فقط خدمت کار بار بودی 🍁🌝
یه نگاه به خودم انداختم یه لباس صورتی و مشکی با یه کفش مشکی{ ۵و ۶} خوب من امادم که زنگ خورد برای آخرین بار خودم رو آنالیز کردم و رفتم درو باز کنم
میسو ویو
واییی گادددددد چی بپوشم آها یه لباس
صورتی که استیناش پاپیون بود یه کفش صورتی که به لباسم میومد {اسلاید ۷ و ۹} عالی شدم که صدای زنگ خورد وایی خوب عالی شدم
تیهونگ ویو
من حس هایی به جیسو داشتم برای همین از کوک کمک گرفتم و اره بهم گفت که امشب بورام{زن کوک هست بچه ها} نقش دوست دختر من رو بازی می کنه تا ببینیم چی میشه جیسو هم به من حس داره برای امشب یه لباس مشکی آماده کردم { اسلاید ۳} جیمین یه لباس قرمز {اسلاید ۴} و کوک یه لباس سفید {اسلاید۲} و بورام یه لباس و کفش صورتی{اسلاید ۸ و ۱۰}
بنده یعنی راوی اهم خوب بریم سر اصل مطلب
^^^^^^^^^^^^^^^°♡°^^^^^^^^^^^^^*-*^^^
جیسو در رو باز کرد بغض کرده بود ولی بغضش رو قورت داد بعد یه پسر جذاب
که لباس سفید پوید اومد تو که جیسو رو از افکار در آورد{کوک رو میگه} که میسو اومد
جیسو ویو
همه اومد و اون دختره ی عوضی میز رو چیدم و گفتم بیان تا بخوریم اصلا اشتها نداشتم یکم خوردم و معذرت خواهی کردم و رفتم تراس برف داشت می بارید
خوش حال بودم اخه عاشق برفم که
کوک ویو
تیهونگ بهم گفت برم پیش دختره واییی خدا اخه چرا من رفتم دیدم داره با خودش حرف میزنه کتم رو در آوردم و انداختم رو شونه هاش گفتم{الامت کوک~}
~ اخه دختر جون نمیگی الان سرما میخوری
+نه
~وای خدا
+ میدونی ادم عاشق یه نفر باشه حاضر بخاطرش جون بده این که دیگه چیزی نیست
~باشه من قبول دارم
که یک دفعه......
۲۰تا لایک
۱۸تا کامنت
🤱روز مادر مبارک بر همه ی مادر ها 🤱
میسو ویو
واییی گادددددد چی بپوشم آها یه لباس
صورتی که استیناش پاپیون بود یه کفش صورتی که به لباسم میومد {اسلاید ۷ و ۹} عالی شدم که صدای زنگ خورد وایی خوب عالی شدم
تیهونگ ویو
من حس هایی به جیسو داشتم برای همین از کوک کمک گرفتم و اره بهم گفت که امشب بورام{زن کوک هست بچه ها} نقش دوست دختر من رو بازی می کنه تا ببینیم چی میشه جیسو هم به من حس داره برای امشب یه لباس مشکی آماده کردم { اسلاید ۳} جیمین یه لباس قرمز {اسلاید ۴} و کوک یه لباس سفید {اسلاید۲} و بورام یه لباس و کفش صورتی{اسلاید ۸ و ۱۰}
بنده یعنی راوی اهم خوب بریم سر اصل مطلب
^^^^^^^^^^^^^^^°♡°^^^^^^^^^^^^^*-*^^^
جیسو در رو باز کرد بغض کرده بود ولی بغضش رو قورت داد بعد یه پسر جذاب
که لباس سفید پوید اومد تو که جیسو رو از افکار در آورد{کوک رو میگه} که میسو اومد
جیسو ویو
همه اومد و اون دختره ی عوضی میز رو چیدم و گفتم بیان تا بخوریم اصلا اشتها نداشتم یکم خوردم و معذرت خواهی کردم و رفتم تراس برف داشت می بارید
خوش حال بودم اخه عاشق برفم که
کوک ویو
تیهونگ بهم گفت برم پیش دختره واییی خدا اخه چرا من رفتم دیدم داره با خودش حرف میزنه کتم رو در آوردم و انداختم رو شونه هاش گفتم{الامت کوک~}
~ اخه دختر جون نمیگی الان سرما میخوری
+نه
~وای خدا
+ میدونی ادم عاشق یه نفر باشه حاضر بخاطرش جون بده این که دیگه چیزی نیست
~باشه من قبول دارم
که یک دفعه......
۲۰تا لایک
۱۸تا کامنت
🤱روز مادر مبارک بر همه ی مادر ها 🤱
۲۸.۶k
۲۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.