proud love پارت9و10
ات
با درد چشامو باز کردم احساس عذاب میکردم یکی بهم دست زده بود دیگه تحمل ندارم مامان بابا داداشی میخوام بیام پیشتون
رفتم پایین کلی قرص برداشتم اومدم بالا با گریه همرو خوردم ی نامه نوشتم رفتم تو بالکن بالاخره ب هم میرسیم داداشی جونم🥺🥺😭
دیگه حالم داشت بد میشد رفتم رو تخت نفس نمیتونسام بکشم. انقدر نتونستم نفس بکشم ک افتادم بیهوش شدم
نامجون
صدای جیغ ات میومد دیگه اعصاب ب هم ریخت میخواستم برم ک شوگا جلومو گرفت بعد چند ساعتی با شوگا در اتاق ات زدیم رفتیم داخل ات بیهوش افتاده بود رو تخت کلی قرص کنارش بود سریع رفتیم پیشش شوگا نبضشو گرفت ضعیف میزد ی نامه بود بازش کردیم
نامه ات
سلام میدونم وقتی این نامرو میخونید از اینجا رفتم من از بچگیمم بد چیزی تجربه کردم جلو چشام پدر مادرمو گرفتن ازم از برادرم جدام کردن من مثل ی پرنسس بزرگ شده بودم جیمین با من بد کرد ی من تجاوز کرد من تحمل این همه سختیو نداشتم اگه برادرم زندس پیداش کنیدو بهش بگید چقدر دوستش دارم ب جیمینم بگید حالا من مردم دیکه کدوم دخترو میخوای بدبخت کنی هوم شوگا و نامی و جیسو ما دوستای خوبی شده بودیم از همه اعضا ممنونم دیگه باید برم خداحافظ ات
نامجون
اشکم در اومد سریع بغلش کردم بردم پایین جیمین دیدتش
نامجون. خوب نگاش کن اخر کار خودتو کردی خودکشی کرد الان خوشحالییی
جیمین. فکر نمیکردم اینجوری بشه اون بابقیه فرق داشتتت
نامجون. جیمین ب عقل خودت برسه هر دختری قوی باشه بالاخره یروز تحملش تموم میشه اینو گفتم برپم ات گذاشتم تو ماشین رفتیم سمت بیمارستان سهو یکی از دوستام بود اونم مثل ما خون اشام بود دکتر بود رفتم اونجا تا ات دید دویید سمتمون
سهو. چیکارش کردید
نامجون. جیمین کار اونه ات خودکشی مرده با این حرفم تو چشم سهو اشک جمع شد سریع بردنش تو ی اتاق چند ساعتی میشد اونجا بود شوگا کوک همه اومده بودن
ات
چشامو باز کرردم سهو بغلم بود یا دیدن من دستمو گرفت بوس کرد
سهو. حالت خوبه پرنسس چرا اینکارو با خودت کردی
ات. تو چرا نجاتم دادی
سهو. نمیتونستم بزارم بمیری
ات. فرق نمیکرد چ الان چ بعدا با کارای جیمین من میمیرم سهو میشه کمکم کنی لطفا
سهو. اما
ات. خواهش میکنم
سهو. باشه چیشده
ات. منو از این کشور فراری بده نمیتونم اینجا بمونم خواهش میکنم هق🥺
سهو. باشه باشه گریه نکن همچیو درست میکنم
سهو
رفتم بیرون ب اعضا گفتم حالش خوبه همه برگشتن عمارت نامجون موند ک بهش گفتم مرایبش هستم تو برو استراحت کن وقتی همه رفتن با هواپیمای شخصیم ات رو سوارش کردم حرکت کردیم ب سمت امریکا
ات. پیدامون نمیکنن مگه نه
سهو. ردی از خودمون بجا نذاشتم ب همه هم گفتم بگن ب ی بیمارستان دیگه منتقل شده ولی نگن کجا مثلا خبر ندارن
ات
از کشوری ک توش بدنیا اومدم دارم میرم بله اقای پارک شما درست گفتید ادم باید مغرور باشه من علاقه داشتم بهت ولی با کاری ک باهام کردی هیچوقت نمیبخشمت میرم ولی یروزی با مقام بالایی برمیگردم پیشت حالا ببین
جیمین
نامجونو شوگا رفتن دنبال ات اومدن تو اتاقم
جیمین. پس کجاست
نامجون. اون فرار کرده
جیمین. یعنی چی
شوگا. ب ی بیمارستان دیگه انتقالش دادن اما نمیدونن کجاست یعنی فرار کرده
واقعا عصبی شدم لیوانو تو دستم شکستم خانم ات کیم گیرت بیارم حسابتو میرسم😠
اینم پارت 9و 10 امیدوارم دوست داشته باشیددد🥺♥🫶🏻
با درد چشامو باز کردم احساس عذاب میکردم یکی بهم دست زده بود دیگه تحمل ندارم مامان بابا داداشی میخوام بیام پیشتون
رفتم پایین کلی قرص برداشتم اومدم بالا با گریه همرو خوردم ی نامه نوشتم رفتم تو بالکن بالاخره ب هم میرسیم داداشی جونم🥺🥺😭
دیگه حالم داشت بد میشد رفتم رو تخت نفس نمیتونسام بکشم. انقدر نتونستم نفس بکشم ک افتادم بیهوش شدم
نامجون
صدای جیغ ات میومد دیگه اعصاب ب هم ریخت میخواستم برم ک شوگا جلومو گرفت بعد چند ساعتی با شوگا در اتاق ات زدیم رفتیم داخل ات بیهوش افتاده بود رو تخت کلی قرص کنارش بود سریع رفتیم پیشش شوگا نبضشو گرفت ضعیف میزد ی نامه بود بازش کردیم
نامه ات
سلام میدونم وقتی این نامرو میخونید از اینجا رفتم من از بچگیمم بد چیزی تجربه کردم جلو چشام پدر مادرمو گرفتن ازم از برادرم جدام کردن من مثل ی پرنسس بزرگ شده بودم جیمین با من بد کرد ی من تجاوز کرد من تحمل این همه سختیو نداشتم اگه برادرم زندس پیداش کنیدو بهش بگید چقدر دوستش دارم ب جیمینم بگید حالا من مردم دیکه کدوم دخترو میخوای بدبخت کنی هوم شوگا و نامی و جیسو ما دوستای خوبی شده بودیم از همه اعضا ممنونم دیگه باید برم خداحافظ ات
نامجون
اشکم در اومد سریع بغلش کردم بردم پایین جیمین دیدتش
نامجون. خوب نگاش کن اخر کار خودتو کردی خودکشی کرد الان خوشحالییی
جیمین. فکر نمیکردم اینجوری بشه اون بابقیه فرق داشتتت
نامجون. جیمین ب عقل خودت برسه هر دختری قوی باشه بالاخره یروز تحملش تموم میشه اینو گفتم برپم ات گذاشتم تو ماشین رفتیم سمت بیمارستان سهو یکی از دوستام بود اونم مثل ما خون اشام بود دکتر بود رفتم اونجا تا ات دید دویید سمتمون
سهو. چیکارش کردید
نامجون. جیمین کار اونه ات خودکشی مرده با این حرفم تو چشم سهو اشک جمع شد سریع بردنش تو ی اتاق چند ساعتی میشد اونجا بود شوگا کوک همه اومده بودن
ات
چشامو باز کرردم سهو بغلم بود یا دیدن من دستمو گرفت بوس کرد
سهو. حالت خوبه پرنسس چرا اینکارو با خودت کردی
ات. تو چرا نجاتم دادی
سهو. نمیتونستم بزارم بمیری
ات. فرق نمیکرد چ الان چ بعدا با کارای جیمین من میمیرم سهو میشه کمکم کنی لطفا
سهو. اما
ات. خواهش میکنم
سهو. باشه چیشده
ات. منو از این کشور فراری بده نمیتونم اینجا بمونم خواهش میکنم هق🥺
سهو. باشه باشه گریه نکن همچیو درست میکنم
سهو
رفتم بیرون ب اعضا گفتم حالش خوبه همه برگشتن عمارت نامجون موند ک بهش گفتم مرایبش هستم تو برو استراحت کن وقتی همه رفتن با هواپیمای شخصیم ات رو سوارش کردم حرکت کردیم ب سمت امریکا
ات. پیدامون نمیکنن مگه نه
سهو. ردی از خودمون بجا نذاشتم ب همه هم گفتم بگن ب ی بیمارستان دیگه منتقل شده ولی نگن کجا مثلا خبر ندارن
ات
از کشوری ک توش بدنیا اومدم دارم میرم بله اقای پارک شما درست گفتید ادم باید مغرور باشه من علاقه داشتم بهت ولی با کاری ک باهام کردی هیچوقت نمیبخشمت میرم ولی یروزی با مقام بالایی برمیگردم پیشت حالا ببین
جیمین
نامجونو شوگا رفتن دنبال ات اومدن تو اتاقم
جیمین. پس کجاست
نامجون. اون فرار کرده
جیمین. یعنی چی
شوگا. ب ی بیمارستان دیگه انتقالش دادن اما نمیدونن کجاست یعنی فرار کرده
واقعا عصبی شدم لیوانو تو دستم شکستم خانم ات کیم گیرت بیارم حسابتو میرسم😠
اینم پارت 9و 10 امیدوارم دوست داشته باشیددد🥺♥🫶🏻
۳۹.۵k
۲۸ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.