پارت۲۴....فیک کوک
.
.
.
+:کوک
_:هوم
+:ی چیز بهت میگم عصبی نشو باشه؟
_:چی
+:ببین قول دادیا
_:باش بگو
+:هانی و سانا میگن فردا شب بریم بار
_:نچ
+:یاکوکککککک
_:نمیشه
+:کوک بعد مدتا میخواییم با بچه ها بریم بار
_:ببین ات این فقط ی خرید ساده بود که تا ۱۲ شب لفتش دادین برین بار ببین چه اتفاقاتی میوفته
+:هعیییی اسیر گرفتی منو کوک
میرم دوش بگیرم بخوابم
+:باش
ویو ادمین:
ات رفت حموم و اومد موهاشو خشک کرد لباس پوشیدو رفت رو تخت دراز کشید کوکم اومد ولی بهش محل نداد
_:ات ی راه داره که بری بار
+:......
_:فردا تو هانی و سانا با ما میاین
+:خب با شما و بی شما چه فرقی داره؟
_:فرقش زیاده حالام اگه میخوای بیای با هانی و سانام حرف بزن بریم
+:باش
ویوفرداشبات:
با بچه ها حرف زدم و قبول کردن ساعت ۷ بود رفتم آماده شدم یه لباس باز پوشیدم و موهامو درست کردم و ی میکاپ لایت کردم رفتم پایین دیدم کوک رو مبل نشسته و گوشی دستشه اوفف لعنتی چه جذاب شده بود رفتم پیشش
+:کوک
_:هوم بریم؟
+:آره...خوبم؟
_:بزار ببینم اوممم....چرا لباست بازه؟
+:چونکه زیرا
_:باشه جئون ات پس اگه میخوای با این لباس بیای فک نکنم بتونی از بغلم تکون بخوری(بم)
+:باش..راستی کوک خیلی جذاب شدی
_:من همیشه جدابم(نیشخند،بم)
ویوکوک:
سوار ماشین شخصیمون شدیم و بعد ۲۰مین رسیدیم دست اتو گرفتمو رفتیم داخل با بوی الکل و سیگار ات داشت خفه میشد ولی بعد عادت کرد که بچه هارو دیدیم و رفتیم سمتشون ات تمام مدت رو پام بود که ی دختره اومد پیشمون
د:سلام(عشوه)
+:بفرمایین
د:اوم میتونم این آقا رو ازتون قرض بگیرم؟
&:نه نمیتونی گورتو گم کن
د:من با تو نبودم ایش
=:ببین دختره هرزه این ۳ تا پسر صاحب دارن پس گورتو گم کن تا اینجا مثل سگ نزدمت
د:اَه*رفت*
+:چه عنی بود این
=:آره
&:اون چی بود پوشیده بود لباس نبود که ی تیکه پارچه بود تکون بخوره لباسش میره بالا
+:اوهوم..کوک من میرم دستشویی بیام
_:منم میام
+:کوک میگیرم همین جا میزنمتا
_:باشه برو سریع بیا
+:باش
رفتم دستشویی موقه برگشتن خوردم ب یکی و افتادم برگشتم ببینم کیه..ک ا اون تهیونگ بود
+:تو اینجا چیکار میکنی
ت:فک میکنی بیخیال میشم؟
+:تهیونگ برو ازاینجا تا کوک ندیدت
ت:کوک کدوم خریه تا دیروز کوکی درکار نبود من بودمو تو اون اومدو همه چیو بهم زد...
بچه ها واقعا ببخشید انقد دیر شد میخواستم ی پیج دیگه بزنم تو اون فیکو ادامه بدم اونم نشد
.
.
+:کوک
_:هوم
+:ی چیز بهت میگم عصبی نشو باشه؟
_:چی
+:ببین قول دادیا
_:باش بگو
+:هانی و سانا میگن فردا شب بریم بار
_:نچ
+:یاکوکککککک
_:نمیشه
+:کوک بعد مدتا میخواییم با بچه ها بریم بار
_:ببین ات این فقط ی خرید ساده بود که تا ۱۲ شب لفتش دادین برین بار ببین چه اتفاقاتی میوفته
+:هعیییی اسیر گرفتی منو کوک
میرم دوش بگیرم بخوابم
+:باش
ویو ادمین:
ات رفت حموم و اومد موهاشو خشک کرد لباس پوشیدو رفت رو تخت دراز کشید کوکم اومد ولی بهش محل نداد
_:ات ی راه داره که بری بار
+:......
_:فردا تو هانی و سانا با ما میاین
+:خب با شما و بی شما چه فرقی داره؟
_:فرقش زیاده حالام اگه میخوای بیای با هانی و سانام حرف بزن بریم
+:باش
ویوفرداشبات:
با بچه ها حرف زدم و قبول کردن ساعت ۷ بود رفتم آماده شدم یه لباس باز پوشیدم و موهامو درست کردم و ی میکاپ لایت کردم رفتم پایین دیدم کوک رو مبل نشسته و گوشی دستشه اوفف لعنتی چه جذاب شده بود رفتم پیشش
+:کوک
_:هوم بریم؟
+:آره...خوبم؟
_:بزار ببینم اوممم....چرا لباست بازه؟
+:چونکه زیرا
_:باشه جئون ات پس اگه میخوای با این لباس بیای فک نکنم بتونی از بغلم تکون بخوری(بم)
+:باش..راستی کوک خیلی جذاب شدی
_:من همیشه جدابم(نیشخند،بم)
ویوکوک:
سوار ماشین شخصیمون شدیم و بعد ۲۰مین رسیدیم دست اتو گرفتمو رفتیم داخل با بوی الکل و سیگار ات داشت خفه میشد ولی بعد عادت کرد که بچه هارو دیدیم و رفتیم سمتشون ات تمام مدت رو پام بود که ی دختره اومد پیشمون
د:سلام(عشوه)
+:بفرمایین
د:اوم میتونم این آقا رو ازتون قرض بگیرم؟
&:نه نمیتونی گورتو گم کن
د:من با تو نبودم ایش
=:ببین دختره هرزه این ۳ تا پسر صاحب دارن پس گورتو گم کن تا اینجا مثل سگ نزدمت
د:اَه*رفت*
+:چه عنی بود این
=:آره
&:اون چی بود پوشیده بود لباس نبود که ی تیکه پارچه بود تکون بخوره لباسش میره بالا
+:اوهوم..کوک من میرم دستشویی بیام
_:منم میام
+:کوک میگیرم همین جا میزنمتا
_:باشه برو سریع بیا
+:باش
رفتم دستشویی موقه برگشتن خوردم ب یکی و افتادم برگشتم ببینم کیه..ک ا اون تهیونگ بود
+:تو اینجا چیکار میکنی
ت:فک میکنی بیخیال میشم؟
+:تهیونگ برو ازاینجا تا کوک ندیدت
ت:کوک کدوم خریه تا دیروز کوکی درکار نبود من بودمو تو اون اومدو همه چیو بهم زد...
بچه ها واقعا ببخشید انقد دیر شد میخواستم ی پیج دیگه بزنم تو اون فیکو ادامه بدم اونم نشد
۵.۲k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.