عشق قدیمی p1
ویو جنی
از خواب بیدار شدم چشامو باز کردم گوشیم زنگ خورد اووووف این کدوم خریه
جنی:کدوم خری هستی؟؟
جیهوپ:همون خر برادرت
جنی:چی مخوای از جونم ساعت 7 صب
جیهوپ :کی برمیگردی کره کوچولو
جنی:یسال دیگه درضمن من کوچولو نیستم فقط دوسال ازم بزرگتری
جیهوپ:چییییی یسال دیگه منو مامان از صب داریم خونه رو برای تولد جناب عالی تزیین میکنیم
جنی:شوخی کردم ی ساعت دیگه پرواز دارم
جیهوپ: اوکی بای
جنی:بای
(نکته:بابای جنی و جیهوپ یکی نیست اما مادرشون یکیه)
از روی تخت پاشدم رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم امدم بیرون چنتا وسایل بود جم کردم چون هتل نزدیک فرودگاه بود عجله نکردم ی لباس پوشیدم(میذارم عکس لباسو)و موهامو شونه کردم زیاد دوس نداشتم آرایش کنم فقط یه روژ صورتی زدم و رفتم به فرودگاه کاری لازمو انجام دادم
؟:پرواز رم به سئول تا چند دقیقه دیگر
ب سمت هواپیما رفتم سوار شدم واقعا داشتم ب کره بر میگشتم کنارمو نگاه کردم (منظورش صندل کناری نیست صندلی اون ردیف)نه نه امکان نداره اونا باشن ممکن نیست ناخودآگاه از چشمم یه اشک ریخت اون تهیونگ بود با دوست دخترش قلبم هزار تیکه شد
؟:مسافران محترم هواپیما تا چند لحظه دیگر ب پرواز در می آید
هواپیما حرکت کرد من تا آخر چشمم روی اونا بود دیگه باید قبول کنم تهیونگ مال من نیست چشام رو بستم خوابیدم وقتی بیدار شدم فرود امده بودیم بلند شدم رفیتم پایین و از فرودگاه امدم بیرون تاکسی گرفتم ب خونه
از خواب بیدار شدم چشامو باز کردم گوشیم زنگ خورد اووووف این کدوم خریه
جنی:کدوم خری هستی؟؟
جیهوپ:همون خر برادرت
جنی:چی مخوای از جونم ساعت 7 صب
جیهوپ :کی برمیگردی کره کوچولو
جنی:یسال دیگه درضمن من کوچولو نیستم فقط دوسال ازم بزرگتری
جیهوپ:چییییی یسال دیگه منو مامان از صب داریم خونه رو برای تولد جناب عالی تزیین میکنیم
جنی:شوخی کردم ی ساعت دیگه پرواز دارم
جیهوپ: اوکی بای
جنی:بای
(نکته:بابای جنی و جیهوپ یکی نیست اما مادرشون یکیه)
از روی تخت پاشدم رفتم دستشویی کارای لازم رو انجام دادم امدم بیرون چنتا وسایل بود جم کردم چون هتل نزدیک فرودگاه بود عجله نکردم ی لباس پوشیدم(میذارم عکس لباسو)و موهامو شونه کردم زیاد دوس نداشتم آرایش کنم فقط یه روژ صورتی زدم و رفتم به فرودگاه کاری لازمو انجام دادم
؟:پرواز رم به سئول تا چند دقیقه دیگر
ب سمت هواپیما رفتم سوار شدم واقعا داشتم ب کره بر میگشتم کنارمو نگاه کردم (منظورش صندل کناری نیست صندلی اون ردیف)نه نه امکان نداره اونا باشن ممکن نیست ناخودآگاه از چشمم یه اشک ریخت اون تهیونگ بود با دوست دخترش قلبم هزار تیکه شد
؟:مسافران محترم هواپیما تا چند لحظه دیگر ب پرواز در می آید
هواپیما حرکت کرد من تا آخر چشمم روی اونا بود دیگه باید قبول کنم تهیونگ مال من نیست چشام رو بستم خوابیدم وقتی بیدار شدم فرود امده بودیم بلند شدم رفیتم پایین و از فرودگاه امدم بیرون تاکسی گرفتم ب خونه
۳.۵k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.