سناریو BTS: فصل دوم پارت ده
سناریو BTS: فصل دوم پارت ده
●از زبون آ.ت ●
جیغی از درد کشیدم .. تهیونگ به پام یه ماده ای که نمیدونم چی بود زدو آروم بستش .. دوباره شروع کردم به گریه کردن .. مچ پام به قدری درد میکرد که حد نداشت ..
با چشمای اشکی گفتم
آ.ت : تهی..یونگ 😭😭
تهیونگ : جانم عزیزم
آ.ت : خیلی درد دارم
تهیونگ : میدونم فداتشم خوب میشی . سعی کن یکم بخوابی . باشه ؟
و دستی به صورت پر از اشکم کشید ..
تو چشماش میتونستم غمو ببینم .. انگار بیشتر از من ناراحت بود ..❤️🩹
سری تکون دادمو چشمامو بستم .. نمیدونم چیشد که با نوازشای تهیونگ خوابم برد
■ از زبون تهیونگ ■
قلبم تند تند میزد .. نمیدونم چم شده بود .. اونقدر نوازشش کردمو بهش خیره شدم که چشمای خوشگلشو بست ..
با برداشتن تجهیزات پزشکیم از اتاقش بیرون اومدم تا بیدار نشه ..
پاش خیلی بد پیچ خورده بود .. جواب مامانو چی بدم ؟ همین الانشم نمیدونه کجاییم .. اگه سیمکارتمو در نمیاوردم انقدر بع گوشیم زنگ میزد تا از کارم پشیمون بشم ..
با فکر کردن به آ.ت لبخندی زدم .. خیلی کوچیک بود برای درد کشیدن .. حاضر بودم جونمم بدم اما چشمای اشکیشو نبینم .. ❤️🩹
این که یه درد ساده بود .. دو روز دیگه بخاد بِزاد چیکار میکنه ؟ من که به کمتر از چهار تا بچه قانع نمیشم ..👶🏻😅
با فکر به بچهای من و آ.ت لبخندی روی لبم جاخوش کرد .. بالاخره مال من میشی جوجه ❤️🐤
● از زبون آ.ت ●
غروب 🌅:
آ.ت ( با داد 🗣 ) : تهیووووونگگگ .. تهیوووونگگگ .. ته ...
تهیونگ : چخبرته ؟ چرا داد میزنی ؟
آ.ت ( با لبخند 😊 ) : سلام
تهیونگ ( با لبخند 🥲 ) : سلام عزیزم
روی مبل نشستم
هنوزم سخت راه میرفتم
آ.ت : من عزیز تو نیستم
تهیونگ : هستی
آ.ت : نیستم
تهیونگ : هستی
آ.ت : نیستم
تهیونگ ( با داد و عصبانیت 😡 ) : پس عزیز کی ای ؟
پای راستمو روی پای چپم انداختمو با عشوه گفتم
آ.ت : عزیز شوهر آیندم 💅🏻
تهیونگ لبخند بدجنسی زد
تهیونگ : منم تهیونگ نیستم
آ.ت : یعنی چی ؟
تهیونگ : زن آیندم اصن خوشش نمیاد به من بگی تهیونگ .. لطفا باهام احساس صمیمیت نکن 😏
آ.ت : زن آیندت گ..و..ه خورد 💩
صدای خنده هاش کل خونه رو گرفت .. دلم میخاست با بالشت بزنم تو سرش اما حیف ک مجروح بودم ..
■ از زبون تهیونگ ■
ایییی خدااا ... اگه بدونه به خودش داره چ فحشایی میده ، تا ۳ روز از اتاقش بیرون نمیاد 🤣🤣🤣
با حرفی که زد اخم کردمو به خودم اومدم
ایگ؟ تو کونت
رباتم؟ فعاله
دوس داری آن بخوری اونم با پیج خودم و پیج بکامو پیج رفیقام؟ پس گوه نخور
شرایط پارت بعد : به یاد قدیم و عشقم بع شماها😂
۴ لایکو ۲ کامنت ( کم گفتم ولی شما حمایت کنید )
●از زبون آ.ت ●
جیغی از درد کشیدم .. تهیونگ به پام یه ماده ای که نمیدونم چی بود زدو آروم بستش .. دوباره شروع کردم به گریه کردن .. مچ پام به قدری درد میکرد که حد نداشت ..
با چشمای اشکی گفتم
آ.ت : تهی..یونگ 😭😭
تهیونگ : جانم عزیزم
آ.ت : خیلی درد دارم
تهیونگ : میدونم فداتشم خوب میشی . سعی کن یکم بخوابی . باشه ؟
و دستی به صورت پر از اشکم کشید ..
تو چشماش میتونستم غمو ببینم .. انگار بیشتر از من ناراحت بود ..❤️🩹
سری تکون دادمو چشمامو بستم .. نمیدونم چیشد که با نوازشای تهیونگ خوابم برد
■ از زبون تهیونگ ■
قلبم تند تند میزد .. نمیدونم چم شده بود .. اونقدر نوازشش کردمو بهش خیره شدم که چشمای خوشگلشو بست ..
با برداشتن تجهیزات پزشکیم از اتاقش بیرون اومدم تا بیدار نشه ..
پاش خیلی بد پیچ خورده بود .. جواب مامانو چی بدم ؟ همین الانشم نمیدونه کجاییم .. اگه سیمکارتمو در نمیاوردم انقدر بع گوشیم زنگ میزد تا از کارم پشیمون بشم ..
با فکر کردن به آ.ت لبخندی زدم .. خیلی کوچیک بود برای درد کشیدن .. حاضر بودم جونمم بدم اما چشمای اشکیشو نبینم .. ❤️🩹
این که یه درد ساده بود .. دو روز دیگه بخاد بِزاد چیکار میکنه ؟ من که به کمتر از چهار تا بچه قانع نمیشم ..👶🏻😅
با فکر به بچهای من و آ.ت لبخندی روی لبم جاخوش کرد .. بالاخره مال من میشی جوجه ❤️🐤
● از زبون آ.ت ●
غروب 🌅:
آ.ت ( با داد 🗣 ) : تهیووووونگگگ .. تهیوووونگگگ .. ته ...
تهیونگ : چخبرته ؟ چرا داد میزنی ؟
آ.ت ( با لبخند 😊 ) : سلام
تهیونگ ( با لبخند 🥲 ) : سلام عزیزم
روی مبل نشستم
هنوزم سخت راه میرفتم
آ.ت : من عزیز تو نیستم
تهیونگ : هستی
آ.ت : نیستم
تهیونگ : هستی
آ.ت : نیستم
تهیونگ ( با داد و عصبانیت 😡 ) : پس عزیز کی ای ؟
پای راستمو روی پای چپم انداختمو با عشوه گفتم
آ.ت : عزیز شوهر آیندم 💅🏻
تهیونگ لبخند بدجنسی زد
تهیونگ : منم تهیونگ نیستم
آ.ت : یعنی چی ؟
تهیونگ : زن آیندم اصن خوشش نمیاد به من بگی تهیونگ .. لطفا باهام احساس صمیمیت نکن 😏
آ.ت : زن آیندت گ..و..ه خورد 💩
صدای خنده هاش کل خونه رو گرفت .. دلم میخاست با بالشت بزنم تو سرش اما حیف ک مجروح بودم ..
■ از زبون تهیونگ ■
ایییی خدااا ... اگه بدونه به خودش داره چ فحشایی میده ، تا ۳ روز از اتاقش بیرون نمیاد 🤣🤣🤣
با حرفی که زد اخم کردمو به خودم اومدم
ایگ؟ تو کونت
رباتم؟ فعاله
دوس داری آن بخوری اونم با پیج خودم و پیج بکامو پیج رفیقام؟ پس گوه نخور
شرایط پارت بعد : به یاد قدیم و عشقم بع شماها😂
۴ لایکو ۲ کامنت ( کم گفتم ولی شما حمایت کنید )
۳.۳k
۰۶ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.