اولین داستانم برای کمپانی بلو مون
اسم: عشق یا نفرت؟
صداهایی هرروز توی سرش میپیچید و ازارش میداد.
صداهایی مثل:
دختر تو چرا عاشقش شدی؟
چرا گذاشتی دلت رو بشکنه؟
دلیل گریه هات همون مرتیکه ایه که
تا چند وقت پیش ماه من خطابش میکردی
چرا هنوز عاشقشی؟
چرا براش هرکاری میکنی؟ا
ون دوست داشت؟
براش اهمیت داشتی؟
حتی نمیفهمید عاشقشه یا ازش متنفره
ازار دهندس
تنها راهی که راحتش میکنه مرگه
مرگ
به سمت تیغ رفت و اون رو از توی جعبش ازاد کرد
روی دستش گذاشتو محکم کشید طوری که خون به صورتش پاشید
لبخند ملیحی زد
بالاخره راخت شد
از تمام درد ها رها شد
احساس سبکی میکرد
در کسری از ثانیه دخترک روی زمین افتاد
رنگی به روی نداشت
بدنش یخ زده بود
لب هاش هم سفید شده بود
همینطور که نیروی دخترک درحال از بین رفتن بود لبخند میزد
با به یاد اوردنش وقتایی که اون رو م.ی.ب.و.س.ی.د
لبخند غمگینی زد و
روی زمین اتاقش جان باخت
اتاقی که حال با خون دخترک گلگون شده بود
اولین تک پارتی من هست ازم حمایت کنید لایک و کامنت فراموش نشه دوستتون دارم :)
صداهایی هرروز توی سرش میپیچید و ازارش میداد.
صداهایی مثل:
دختر تو چرا عاشقش شدی؟
چرا گذاشتی دلت رو بشکنه؟
دلیل گریه هات همون مرتیکه ایه که
تا چند وقت پیش ماه من خطابش میکردی
چرا هنوز عاشقشی؟
چرا براش هرکاری میکنی؟ا
ون دوست داشت؟
براش اهمیت داشتی؟
حتی نمیفهمید عاشقشه یا ازش متنفره
ازار دهندس
تنها راهی که راحتش میکنه مرگه
مرگ
به سمت تیغ رفت و اون رو از توی جعبش ازاد کرد
روی دستش گذاشتو محکم کشید طوری که خون به صورتش پاشید
لبخند ملیحی زد
بالاخره راخت شد
از تمام درد ها رها شد
احساس سبکی میکرد
در کسری از ثانیه دخترک روی زمین افتاد
رنگی به روی نداشت
بدنش یخ زده بود
لب هاش هم سفید شده بود
همینطور که نیروی دخترک درحال از بین رفتن بود لبخند میزد
با به یاد اوردنش وقتایی که اون رو م.ی.ب.و.س.ی.د
لبخند غمگینی زد و
روی زمین اتاقش جان باخت
اتاقی که حال با خون دخترک گلگون شده بود
اولین تک پارتی من هست ازم حمایت کنید لایک و کامنت فراموش نشه دوستتون دارم :)
۲.۰k
۰۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.