p3
ب:
ساعت ۸ عصر بود رفتم حاظر شدم و بدو بدو رفتم پایین
ب:تهیونگ یعنی اقای کیم کجایین؟
ته:پشتتم
ب:ا اها
ته:بریم
ب:بریم بریم
ته:
دختره خر بزنی بچسبونی دیوار درسته خوشگله ولی خره(😐🤝)(با توجه به اینکه خرم خوشگله توهین نمیگیره ادمین😐)
ب:
ایش پسره الاغ (مترادففف🤣🤣🤣)
قدشم که بلنده انگار پیش اون یه جوجم ایشششش لعنتتتن به کوتاه قدی(توهین نیستااااا من خودم قدم کوتاههههه)
ته:کجا میخوای بری؟
ب:برو اممم پارک لیدو(از خود در اوردنی)
ته:اوک
ب:رفتم پارک لیدو نشستم رو صندلی همیشه میومدم اینجا نشسته بودم که گوشیم زنگ گوشیم خورد(بچه ها ته به درخت تکیه داده و به پدر بندایا خبرم داده😐)
وقتی برداشتم صدای ناشناسی بود
ب:بله
_:سلام عزیزم
ب:خانم شما کی باشین؟
_:منو نمیشناسی؟
ب:نه دیگه چطوری بشناسمت
ته:بدش به من
ته:بله بفرمایین
_:کیم کیم تهیونگ؟
ته:منو از کجا میشناسی
_:من پارک یجی هستم
ته:توبه احمق
_:از دخترم چی میخواییییی
ته:دخترت؟
ب:دخترش؟
_:اره دخترم میدونم با چه نقشه ای اونجایی الان برو به عمارت میام دخترم رو میبرم
ته:گمشو
ب:کی کی بود؟
ته:مادر عزیزت
ب:چ چییییی
ته:مامانت دیگه
ب:(بغض)بعد ساله ها...بهم زنگ زد یعنی اولین صدایی که ازش بعد از ۳ سالگی شنیدم 😔
ته:اهم بریم؟
ب:خیرررر
ته:اوک...
ب:
زنگ زدم لینا و جیمین
ب:بریم بار؟
پرش زمانی بعد یک ساعت
دم در بار بودم
ب:اقای کیم نمیشه به بابام نگی؟
ته:خیر
ب:لطفاااا
ته:نههه
ب:هرچی بگی میکنم قول
ته:نچ
ب:تهیونگ(با صدای فاکی میگه😶💦)
ته:اه اه(سرفه) ب برو
ب:یعنی نمیگی؟
ته:برو گمشو دیگه
ب:باشه
ب:
از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل بار داشتم در رو باز میکردم کا چرخیدم طرف تهیونگ
ب:نمیای؟
ته:نمیدونم نه
ب:اوک
ته:
دستش لباس بود معلوم بود بازه حتما اونجا عوض میکنه ههه دختره ابله
ب:
رفتم تو اتاق لبایمرو عوض کردم و با لینا و جیمین اهوال پرسی کردیم(دوستاشن)
ب:جیمین کی میخوای بیای کلاس من؟
لینا:من که نمیتونم خودتم میدونم
جیمین:نمیدونم شاید دو سه روز بعد به خاطرت اومدم بیبی
لینا:بیبی؟
ب:بیبی؟
جیمین:منظور گوگولی بود ههه
ب:👌
جیمین:بندایا میخوام بگم که من من دوس....
ته:خانم لی ...باباتون زنگ زده که بریم خونتون باهاتون کار داره
ب:اهههه خداااا....گایز من برم دیگه جیمین تو مدرسه میگی هوم؟
جیمین:اوک...
ب:اههه جیمینی لباتو غنچه نکنننن
جیمین:باشه
ب:افرین
ته:اگه تمومکردی بریم
ب:هوم
ته:
کار مامانش تمومه نمیتونم بزارم نقشه ای که چندساله روش تلاش میکنم رو خراب کنه
ته:رسیدیم
ب:باش واییییی
ته:چیه
ب:لباسم
ته:خب؟
ب:بابام جرممیده
ته:چه کار کنم؟
ب: ته یه لحظه بیا بریم انباری
ته:ته؟
ب:اههه ولش بیا بیا
ته:اوک
ب:کتت رو دربیار
ته:چرا؟؟؟؟
شرط نداریم اگه تا شب خوب همایت کنین میزرم💙
ساعت ۸ عصر بود رفتم حاظر شدم و بدو بدو رفتم پایین
ب:تهیونگ یعنی اقای کیم کجایین؟
ته:پشتتم
ب:ا اها
ته:بریم
ب:بریم بریم
ته:
دختره خر بزنی بچسبونی دیوار درسته خوشگله ولی خره(😐🤝)(با توجه به اینکه خرم خوشگله توهین نمیگیره ادمین😐)
ب:
ایش پسره الاغ (مترادففف🤣🤣🤣)
قدشم که بلنده انگار پیش اون یه جوجم ایشششش لعنتتتن به کوتاه قدی(توهین نیستااااا من خودم قدم کوتاههههه)
ته:کجا میخوای بری؟
ب:برو اممم پارک لیدو(از خود در اوردنی)
ته:اوک
ب:رفتم پارک لیدو نشستم رو صندلی همیشه میومدم اینجا نشسته بودم که گوشیم زنگ گوشیم خورد(بچه ها ته به درخت تکیه داده و به پدر بندایا خبرم داده😐)
وقتی برداشتم صدای ناشناسی بود
ب:بله
_:سلام عزیزم
ب:خانم شما کی باشین؟
_:منو نمیشناسی؟
ب:نه دیگه چطوری بشناسمت
ته:بدش به من
ته:بله بفرمایین
_:کیم کیم تهیونگ؟
ته:منو از کجا میشناسی
_:من پارک یجی هستم
ته:توبه احمق
_:از دخترم چی میخواییییی
ته:دخترت؟
ب:دخترش؟
_:اره دخترم میدونم با چه نقشه ای اونجایی الان برو به عمارت میام دخترم رو میبرم
ته:گمشو
ب:کی کی بود؟
ته:مادر عزیزت
ب:چ چییییی
ته:مامانت دیگه
ب:(بغض)بعد ساله ها...بهم زنگ زد یعنی اولین صدایی که ازش بعد از ۳ سالگی شنیدم 😔
ته:اهم بریم؟
ب:خیرررر
ته:اوک...
ب:
زنگ زدم لینا و جیمین
ب:بریم بار؟
پرش زمانی بعد یک ساعت
دم در بار بودم
ب:اقای کیم نمیشه به بابام نگی؟
ته:خیر
ب:لطفاااا
ته:نههه
ب:هرچی بگی میکنم قول
ته:نچ
ب:تهیونگ(با صدای فاکی میگه😶💦)
ته:اه اه(سرفه) ب برو
ب:یعنی نمیگی؟
ته:برو گمشو دیگه
ب:باشه
ب:
از ماشین پیاده شدم و رفتم داخل بار داشتم در رو باز میکردم کا چرخیدم طرف تهیونگ
ب:نمیای؟
ته:نمیدونم نه
ب:اوک
ته:
دستش لباس بود معلوم بود بازه حتما اونجا عوض میکنه ههه دختره ابله
ب:
رفتم تو اتاق لبایمرو عوض کردم و با لینا و جیمین اهوال پرسی کردیم(دوستاشن)
ب:جیمین کی میخوای بیای کلاس من؟
لینا:من که نمیتونم خودتم میدونم
جیمین:نمیدونم شاید دو سه روز بعد به خاطرت اومدم بیبی
لینا:بیبی؟
ب:بیبی؟
جیمین:منظور گوگولی بود ههه
ب:👌
جیمین:بندایا میخوام بگم که من من دوس....
ته:خانم لی ...باباتون زنگ زده که بریم خونتون باهاتون کار داره
ب:اهههه خداااا....گایز من برم دیگه جیمین تو مدرسه میگی هوم؟
جیمین:اوک...
ب:اههه جیمینی لباتو غنچه نکنننن
جیمین:باشه
ب:افرین
ته:اگه تمومکردی بریم
ب:هوم
ته:
کار مامانش تمومه نمیتونم بزارم نقشه ای که چندساله روش تلاش میکنم رو خراب کنه
ته:رسیدیم
ب:باش واییییی
ته:چیه
ب:لباسم
ته:خب؟
ب:بابام جرممیده
ته:چه کار کنم؟
ب: ته یه لحظه بیا بریم انباری
ته:ته؟
ب:اههه ولش بیا بیا
ته:اوک
ب:کتت رو دربیار
ته:چرا؟؟؟؟
شرط نداریم اگه تا شب خوب همایت کنین میزرم💙
۲۷.۷k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.