𝕻𝖆𝖗𝖙 ⁴²
خون مورد علاقه ی من(𝙈𝙮 𝙛𝙖𝙫𝙤𝙪𝙧𝙞𝙩𝙚 𝙗𝙡𝙤𝙤𝙙)𝕻𝖆𝖗𝖙⁴²
٪ چه اتاقی میخواین + وی ای پی ٪ شما خانم منشی نیستین + عع ارع اونموقع بودم ٪ بفرمایید راهنماییتون میکنم. داشتیم میرفتیم که هان رو دیدم دویدن سمتش گوشش رو گرفتم $ بع خدا غلط وردم+ ارع جون تو. با هم رفتیم تو اتاق $ عع لیتا عع شی آه از این طرفا £ هان خودمونه ¥ چه عوض شدی پسر + بی ادب ¥ شما از کجا همو میشناسین. قضیه اوندفعه رو بهشون گفتم دوتایی زدن زیر خنده + همش زیر سر این آقا هست که با اون آقا دست به یکی کردن . هان زد زیر خنده غذامون آوردن $ من فعلا میرم خداحافظ دخترا ¥£+ بای...... زنک میزنم تاکسی بریم عمارت ¥ اوکی .
چن مین بعد عمارت :
+ ععع شما هم اومدین & کجا بودین £ یه جایی _ یه جایی شد حرف + ارع مثل شما که به ما نمیگین ما هم نمیگیم . رفتم اتاقم لباس هامو عوض کردم و خودمو انداختم رو تخت + آخیعش یا خواب کیف میده. خوابیدم . شی آه بلندم کرد ¥ ا/ت ا/ت بیا امشب بریم بار + برای چی ¥ همینطوری پسرا هم نیستن + دوباره کارشون سنگینه¥ ارع آماده شو.
چن مین بعد بار:
+ اینحا رو نمیشناسم £ جدید زدن + واقعا چه دکوراسیون باحالی هم داره رفتیم روی میز نشستیم ٪ راستی اگر دوست دارید میتونید تو مسابقه امشب شرکت کنید £ چی هست ٪ مسابقه آبجو خوری که جایزه اش یه شراب معروف هست + اوکی من میام اسم رو بنویس ¥ میتونی + اوم چالش رو دوست دارم. £ حله. رفتیم مسابقه نوبت من شد باید سه تا لیوان بزرگ آبجو می‌خوردیم هر کی زودتر تموم کرد برنده اس . ٪ شروع کنید . همینطور داشتم میخوردم حریفم مرد بزرگی بود ظریفتش هم زیاد بود ولی مطمئن بودم با این سه تا لیوان بزرگ‌مست میشه خودم رو چی میگم که با این نصف یک لیوان هم مست میشم تو این فکرا بودم دیگه چیزی نمونده نبود ٪ برنده ی مسابقه ما خانم هه جی + عع واقعا ¥ جوننن بابا £ دمت گرم رفتیم‌سمت پیشت رقص عین دیوانه ها میرقصیدیم که دست کسی دور کمرم حلقه شد یه پسر جوون بود ٪ بانو افتخار میدین + نه ولم کن ٪ نه نمیکنم این‌کمر خیلی خوبه + ولم‌کن بی ناموس ٪ اوه لیدی بلده توهین کنه + بابا ولم کن دیگه .صدای تفنگ شنیدم همه برگشتن سمت صدا دست پسره هنوز دور کمرم بود قدمو گرفتم بالا تا ببینم کیه تهیونگ بود چشم هاش ترسناک بود اومد سمت ما راه رو براش باز کردن دست پسره رو از دور کمرم کشید کنار ٪ هی کجا میبریش _ به چه جرئتی دست زدی بهش ٪ مگه اون کیه توعه _ به تو هیچ ربطی نداره....
پارت بعدی پست بعدی
٪ چه اتاقی میخواین + وی ای پی ٪ شما خانم منشی نیستین + عع ارع اونموقع بودم ٪ بفرمایید راهنماییتون میکنم. داشتیم میرفتیم که هان رو دیدم دویدن سمتش گوشش رو گرفتم $ بع خدا غلط وردم+ ارع جون تو. با هم رفتیم تو اتاق $ عع لیتا عع شی آه از این طرفا £ هان خودمونه ¥ چه عوض شدی پسر + بی ادب ¥ شما از کجا همو میشناسین. قضیه اوندفعه رو بهشون گفتم دوتایی زدن زیر خنده + همش زیر سر این آقا هست که با اون آقا دست به یکی کردن . هان زد زیر خنده غذامون آوردن $ من فعلا میرم خداحافظ دخترا ¥£+ بای...... زنک میزنم تاکسی بریم عمارت ¥ اوکی .
چن مین بعد عمارت :
+ ععع شما هم اومدین & کجا بودین £ یه جایی _ یه جایی شد حرف + ارع مثل شما که به ما نمیگین ما هم نمیگیم . رفتم اتاقم لباس هامو عوض کردم و خودمو انداختم رو تخت + آخیعش یا خواب کیف میده. خوابیدم . شی آه بلندم کرد ¥ ا/ت ا/ت بیا امشب بریم بار + برای چی ¥ همینطوری پسرا هم نیستن + دوباره کارشون سنگینه¥ ارع آماده شو.
چن مین بعد بار:
+ اینحا رو نمیشناسم £ جدید زدن + واقعا چه دکوراسیون باحالی هم داره رفتیم روی میز نشستیم ٪ راستی اگر دوست دارید میتونید تو مسابقه امشب شرکت کنید £ چی هست ٪ مسابقه آبجو خوری که جایزه اش یه شراب معروف هست + اوکی من میام اسم رو بنویس ¥ میتونی + اوم چالش رو دوست دارم. £ حله. رفتیم مسابقه نوبت من شد باید سه تا لیوان بزرگ آبجو می‌خوردیم هر کی زودتر تموم کرد برنده اس . ٪ شروع کنید . همینطور داشتم میخوردم حریفم مرد بزرگی بود ظریفتش هم زیاد بود ولی مطمئن بودم با این سه تا لیوان بزرگ‌مست میشه خودم رو چی میگم که با این نصف یک لیوان هم مست میشم تو این فکرا بودم دیگه چیزی نمونده نبود ٪ برنده ی مسابقه ما خانم هه جی + عع واقعا ¥ جوننن بابا £ دمت گرم رفتیم‌سمت پیشت رقص عین دیوانه ها میرقصیدیم که دست کسی دور کمرم حلقه شد یه پسر جوون بود ٪ بانو افتخار میدین + نه ولم کن ٪ نه نمیکنم این‌کمر خیلی خوبه + ولم‌کن بی ناموس ٪ اوه لیدی بلده توهین کنه + بابا ولم کن دیگه .صدای تفنگ شنیدم همه برگشتن سمت صدا دست پسره هنوز دور کمرم بود قدمو گرفتم بالا تا ببینم کیه تهیونگ بود چشم هاش ترسناک بود اومد سمت ما راه رو براش باز کردن دست پسره رو از دور کمرم کشید کنار ٪ هی کجا میبریش _ به چه جرئتی دست زدی بهش ٪ مگه اون کیه توعه _ به تو هیچ ربطی نداره....
پارت بعدی پست بعدی
۶۳.۳k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.