عشق یا قتل پ ۲۰ ق ۶
پ ۲۰ ق ۶ : رسیدن
در رو بست و جونگ کوک هانا رو به در زد دستاشو روی بازو های هانا گرفت
جونگ کوک....مامان بابام!..مامان بابام! چرا منو آوردی هانا! چرا این کار رو کردی!
با گریه سرشو رو در کنار سر هانا زد.....هانا ... چه کاری میتونست بکنه!؟ حتی خودشم از نقشه ی تهیونگ خبر نداشت! ... فقط شاید یه چیزی به جونگ کوک کمک میکرد ... صورت جونگ کوک رو عقب آورد و لباش رو بوسید....شاید این بوسش لب خیلی به جونگ کوک آرامش داد .... هانا سعی میکرد تا جایی ک به جونگ کوک آرامش بده ادامش بده...ولی نفس کم آورده بود! ......هیچ کدوم پا پس نمیکشیدن!
بعد بوسه ای طولانی به طرف داخل رفتن و روی کانافه نشستن
جونگ کوک...میخواستم...شب قشنگی باشه! ولی...
هانا...بهش فک نکن!
جونگ کوک...شاید یکم خواب کمکم کنه! میای بغلم بخوابی؟
هانا با لبخند...مگه میتونم نه بگم؟
رفت تو بغل جونگ کوک روی کاناپه دراز کشیدن ..... یک ساعت بعد....هانا کنارش نبود! بیدار شد....با چشمای بسته صدا کرد
جونگ کوک ... عشقم کجا رفتی؟ مگه نگفتم وقتی خوابم از بغلم جایی نمیری؟
جوابی نشنید....چشماشو باز کرد....و دور و بر و نگاهی کرد هانا نبود....دستشویی حموم همه جا رو گشت پیداش نکرد! .... نامه ای رو روی میز دید و یه گردنبند!
/پایان فلش بک /( اون نامه همون نامه و گردنبندی هست ک ا/ت تو پارت ۸ دیدش )
هانا...بحثتون تموم شد؟.....الان ما خانواده ی ا/ت رو از کجا پیدا کنیم؟
هیچ کدوم متوجه نشده بودن ک ا/ت از ترس بیهوش شده و روی زمین افتاده! .... تهیونگ وقتی متوجه ا/ت میشه سریع بغلش میکنه
تهیونگ....عشقم عشقم! حالت خوبه؟ چرا چشمات بستس؟ ا/ت ؟ .....رو به هانا.... برو ماشین بیاارررر الان!
جونگ کوک هم شکه شده.....اون اونقدری غرق انتقام شده بود ک نمیفهمید چیکار میکرد ..... انتقامی ک اصلا انتقام نمیشه گفت!........اون قصد جون ا/ت و تهیونگ رو کرده بود......اونم فقط به خاطر انتقام! میخواست ک تهیونگ هم غم عشق و تجربه کنه.....ولی....تازه متوجه شده بود ک غم عشق چقدر میتونه موجب کار های خطرناک بشه!.....غم عشق چنین آدم سنگی از جونگ کوک ساخته بود ...... بدون احساسات بدون عاطفه...... تازه با دیدن ا/ت ای ک تو بغل تهیونگ بود فهمیده بود ک چ اشتباه خطرناکی میتونست بکنه ک جبران شدنی نیست!......الان چطوری این قضیه رو حل میکرد؟
هانا با تهیونگ و ا/ت سوار ماشین شدن
هانا رو به جونگ کوک....سوار شو!
جونگ کوک....نه! تو برو! ا/ت به کمک نیاز داره! من.....من باید خانوادشو نجات بدم!
و سریع سوار ماشینش میشه
( انتقال پارت رو تو یه پست دیگ میزارم اینجا جا نشد 😐)
در رو بست و جونگ کوک هانا رو به در زد دستاشو روی بازو های هانا گرفت
جونگ کوک....مامان بابام!..مامان بابام! چرا منو آوردی هانا! چرا این کار رو کردی!
با گریه سرشو رو در کنار سر هانا زد.....هانا ... چه کاری میتونست بکنه!؟ حتی خودشم از نقشه ی تهیونگ خبر نداشت! ... فقط شاید یه چیزی به جونگ کوک کمک میکرد ... صورت جونگ کوک رو عقب آورد و لباش رو بوسید....شاید این بوسش لب خیلی به جونگ کوک آرامش داد .... هانا سعی میکرد تا جایی ک به جونگ کوک آرامش بده ادامش بده...ولی نفس کم آورده بود! ......هیچ کدوم پا پس نمیکشیدن!
بعد بوسه ای طولانی به طرف داخل رفتن و روی کانافه نشستن
جونگ کوک...میخواستم...شب قشنگی باشه! ولی...
هانا...بهش فک نکن!
جونگ کوک...شاید یکم خواب کمکم کنه! میای بغلم بخوابی؟
هانا با لبخند...مگه میتونم نه بگم؟
رفت تو بغل جونگ کوک روی کاناپه دراز کشیدن ..... یک ساعت بعد....هانا کنارش نبود! بیدار شد....با چشمای بسته صدا کرد
جونگ کوک ... عشقم کجا رفتی؟ مگه نگفتم وقتی خوابم از بغلم جایی نمیری؟
جوابی نشنید....چشماشو باز کرد....و دور و بر و نگاهی کرد هانا نبود....دستشویی حموم همه جا رو گشت پیداش نکرد! .... نامه ای رو روی میز دید و یه گردنبند!
/پایان فلش بک /( اون نامه همون نامه و گردنبندی هست ک ا/ت تو پارت ۸ دیدش )
هانا...بحثتون تموم شد؟.....الان ما خانواده ی ا/ت رو از کجا پیدا کنیم؟
هیچ کدوم متوجه نشده بودن ک ا/ت از ترس بیهوش شده و روی زمین افتاده! .... تهیونگ وقتی متوجه ا/ت میشه سریع بغلش میکنه
تهیونگ....عشقم عشقم! حالت خوبه؟ چرا چشمات بستس؟ ا/ت ؟ .....رو به هانا.... برو ماشین بیاارررر الان!
جونگ کوک هم شکه شده.....اون اونقدری غرق انتقام شده بود ک نمیفهمید چیکار میکرد ..... انتقامی ک اصلا انتقام نمیشه گفت!........اون قصد جون ا/ت و تهیونگ رو کرده بود......اونم فقط به خاطر انتقام! میخواست ک تهیونگ هم غم عشق و تجربه کنه.....ولی....تازه متوجه شده بود ک غم عشق چقدر میتونه موجب کار های خطرناک بشه!.....غم عشق چنین آدم سنگی از جونگ کوک ساخته بود ...... بدون احساسات بدون عاطفه...... تازه با دیدن ا/ت ای ک تو بغل تهیونگ بود فهمیده بود ک چ اشتباه خطرناکی میتونست بکنه ک جبران شدنی نیست!......الان چطوری این قضیه رو حل میکرد؟
هانا با تهیونگ و ا/ت سوار ماشین شدن
هانا رو به جونگ کوک....سوار شو!
جونگ کوک....نه! تو برو! ا/ت به کمک نیاز داره! من.....من باید خانوادشو نجات بدم!
و سریع سوار ماشینش میشه
( انتقال پارت رو تو یه پست دیگ میزارم اینجا جا نشد 😐)
۱۴۶.۱k
۱۰ مرداد ۱۴۰۰