فیک : الهه انتقام
پارت ۸
بازم با اون کابوس لعنتی بیدار شدم نمیدونم چرا امروز یکم احساس خستگی میکردم
ولی زود خودمو جمع و جور کردم و حاضر شدم
سوار دوچرخه شدم و بازم فکر های خطرناکی به مغزم زده بود حتی یکم مونده بود تصادف کنم
یه هفته گذشته بود از روزی که به این دختره قلدری میکردن بازم به یه دختر انتقالی قلدری میکردن ولی ایندفعه دخالت نکردم چون ممکن بود هدف هام به خطر بیوفتن
به کلاس رفتم و نشستم سرجام که
& : سلام من لیسا هستم میخوای باهم دوست بشیم؟
+: سلام خیلی خوشحال میشم منم یجی هستم
& : راستی یجی امشب خونه ی هیونجین پارتی داریم حتماً تو هم بیا
خواستم بگم خیر ولی اگه یکم بهش فکر کردم بهترین فرصتی بود که به هیونجین نزدیک بشم
قبولش کردم
+ : باش ..
ساعت چند ؟
& : وای خیلی خوشحال شدم ساعت ۸
حتماً بهت ادرس رو میفرستم
نبابد میرفتم چون ممکن بود نقشه ای بهم بکشن یا مسخرم کنم ولی بهترین فرصتی بود تا به هیونجین نزدیک بشم و راز های این مدرسه رو افشا کنم
نباید میترسیدم حتی جونم هم فدا میکنم ولی بازم انتقاممو میگیرم
ساعت ۷ بود پاشدم
یه لباس سفید پوشیدم یه ذره هم ارایش کردم موهام هم باز گذاشتم و کفش های سفیدمو پوشیدم و به راه افتادم ......
(لباس یجی و هیونجین و یونجون و سول تو پست بعد گذاشتم )
بازم با اون کابوس لعنتی بیدار شدم نمیدونم چرا امروز یکم احساس خستگی میکردم
ولی زود خودمو جمع و جور کردم و حاضر شدم
سوار دوچرخه شدم و بازم فکر های خطرناکی به مغزم زده بود حتی یکم مونده بود تصادف کنم
یه هفته گذشته بود از روزی که به این دختره قلدری میکردن بازم به یه دختر انتقالی قلدری میکردن ولی ایندفعه دخالت نکردم چون ممکن بود هدف هام به خطر بیوفتن
به کلاس رفتم و نشستم سرجام که
& : سلام من لیسا هستم میخوای باهم دوست بشیم؟
+: سلام خیلی خوشحال میشم منم یجی هستم
& : راستی یجی امشب خونه ی هیونجین پارتی داریم حتماً تو هم بیا
خواستم بگم خیر ولی اگه یکم بهش فکر کردم بهترین فرصتی بود که به هیونجین نزدیک بشم
قبولش کردم
+ : باش ..
ساعت چند ؟
& : وای خیلی خوشحال شدم ساعت ۸
حتماً بهت ادرس رو میفرستم
نبابد میرفتم چون ممکن بود نقشه ای بهم بکشن یا مسخرم کنم ولی بهترین فرصتی بود تا به هیونجین نزدیک بشم و راز های این مدرسه رو افشا کنم
نباید میترسیدم حتی جونم هم فدا میکنم ولی بازم انتقاممو میگیرم
ساعت ۷ بود پاشدم
یه لباس سفید پوشیدم یه ذره هم ارایش کردم موهام هم باز گذاشتم و کفش های سفیدمو پوشیدم و به راه افتادم ......
(لباس یجی و هیونجین و یونجون و سول تو پست بعد گذاشتم )
۷۸۵
۰۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.