اخرین نفر
اخرین نفر
پارت۷
ادمین ویو:
نیکی:ببینمش
شوگا:نمیخواد نمیخوام واسه منم شایعه درست شه
که نیکی محکم سرشو گرف و باهاش چشم تو چشم شد کمی به هم نگا کردن بعد نیکی خون گوشه ی لبشو پاک کرد
نیکی:مراقب خودت باش اون دیوونس و پوزخند کوچیکی زد و رف و شوگای مات و مبهوتو به حال خودش گذاشت شوگا با خودش فکر کرد
شوگا:این دختر چشه؟؟؟؟
داینا:نیکی!!!کجا بودی؟!
نیکی:هوم هیجا
داینا:بلخره باهام حرف زدی
و نیکی رو بغل کرد
داینا:به همه گفتم حتی اگر شما دوتا هم تو رابطه باشین به کسی ربط نداره
نیکی: جدی؟!مرسی داینا
و این دفعه نیکی محکم داینا رو بغل کرد ولی موهاش کشیده شد و افتاد رو زمین سرشو بلند کرد جونگشو بود قهقهه زد و روی نیکی خم شد بلندش کرد و یکی کوبوند توی صورتش خط چشم گربه ای نیکی کنار صورتش خیلی زیاد پخش شد جای دست جونگشو مونده بود
مدیر:جونگشوووووو!!!!!!!!!
جونگشو بهت زده برگشت و صدای پوزخند بلند نیکی رو شنید مدیر صورت نیکی رو نگا کرد
مدیر:حالت خوبه دخترم؟!
برگشت سمت جونگشو و دفتر زیر بقلشو باز کرد
مدیر: فقط دوتا اخطار داشتی ولی الان یه دونه کله پوک قلدر
نزدیک جونگشو شد
مدیر:می دونی که من از قلدرا متنفرم هوم؟
جونگشو عرق کرده بود و دوستاش داشتن از ترس می لرزیدن
مدیر: از این به بعد خودت تنها به مستخدم مدرسه کمک می کنی و دستشوییا رو مث گل می کنی مستخدم هم هیچ کمکی بهت نمیکنه شیففهم شد؟!
جونگشو:ب...بله
مدیر:نشنیدم(داد بلندددد)
جونگشو:بله اقا مدیر(بلند)
پارت۷
ادمین ویو:
نیکی:ببینمش
شوگا:نمیخواد نمیخوام واسه منم شایعه درست شه
که نیکی محکم سرشو گرف و باهاش چشم تو چشم شد کمی به هم نگا کردن بعد نیکی خون گوشه ی لبشو پاک کرد
نیکی:مراقب خودت باش اون دیوونس و پوزخند کوچیکی زد و رف و شوگای مات و مبهوتو به حال خودش گذاشت شوگا با خودش فکر کرد
شوگا:این دختر چشه؟؟؟؟
داینا:نیکی!!!کجا بودی؟!
نیکی:هوم هیجا
داینا:بلخره باهام حرف زدی
و نیکی رو بغل کرد
داینا:به همه گفتم حتی اگر شما دوتا هم تو رابطه باشین به کسی ربط نداره
نیکی: جدی؟!مرسی داینا
و این دفعه نیکی محکم داینا رو بغل کرد ولی موهاش کشیده شد و افتاد رو زمین سرشو بلند کرد جونگشو بود قهقهه زد و روی نیکی خم شد بلندش کرد و یکی کوبوند توی صورتش خط چشم گربه ای نیکی کنار صورتش خیلی زیاد پخش شد جای دست جونگشو مونده بود
مدیر:جونگشوووووو!!!!!!!!!
جونگشو بهت زده برگشت و صدای پوزخند بلند نیکی رو شنید مدیر صورت نیکی رو نگا کرد
مدیر:حالت خوبه دخترم؟!
برگشت سمت جونگشو و دفتر زیر بقلشو باز کرد
مدیر: فقط دوتا اخطار داشتی ولی الان یه دونه کله پوک قلدر
نزدیک جونگشو شد
مدیر:می دونی که من از قلدرا متنفرم هوم؟
جونگشو عرق کرده بود و دوستاش داشتن از ترس می لرزیدن
مدیر: از این به بعد خودت تنها به مستخدم مدرسه کمک می کنی و دستشوییا رو مث گل می کنی مستخدم هم هیچ کمکی بهت نمیکنه شیففهم شد؟!
جونگشو:ب...بله
مدیر:نشنیدم(داد بلندددد)
جونگشو:بله اقا مدیر(بلند)
۳.۳k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.