فیک به هم خواهیم رسید
ادامه پارت۹
توی خیابون رام میرفتم و بارون صورتمو می شست
انگار تمام دردام از توی قلبم شسته می شدن
به سر خیابون رسیدم چاقو خونی هنوز دستم بود جیهوپ رو از دور دیدم
سمتم دوید بقل پل پشت به دریاچه تکیه دادم
شونه هامو گرفت
:تو از پسش بر اومدی
+آ..آره
:حالا وقتشه بهت بگم
+چیو
:حقیقتو
+دیگه چی مونده هوپ همه چی تموم شد
:رزا من متاسفم که بهت نگفتم
:باعث شدم اینهمه زجر بکشی
انگار قضیه جدی بود صورتم در هم جمع شد و منتظر حرف جیهوپ موندم
:اگه بهت می گفتم دیگه اون خشم درونت ایجاد نمیشد که تهیونگو بکشی و نمیتونستم آزادت کنم من متاسفم
و بعد قطره ای اشک ریخت
داد زدم
+جیهوپ چی شدهه
:رزا...
+میگی یا نهه
:یونگی .. اون...
+یونگی چی هاان؟
:یونگی زندست!
پشماتون ریخت نه؟😂😌
توی خیابون رام میرفتم و بارون صورتمو می شست
انگار تمام دردام از توی قلبم شسته می شدن
به سر خیابون رسیدم چاقو خونی هنوز دستم بود جیهوپ رو از دور دیدم
سمتم دوید بقل پل پشت به دریاچه تکیه دادم
شونه هامو گرفت
:تو از پسش بر اومدی
+آ..آره
:حالا وقتشه بهت بگم
+چیو
:حقیقتو
+دیگه چی مونده هوپ همه چی تموم شد
:رزا من متاسفم که بهت نگفتم
:باعث شدم اینهمه زجر بکشی
انگار قضیه جدی بود صورتم در هم جمع شد و منتظر حرف جیهوپ موندم
:اگه بهت می گفتم دیگه اون خشم درونت ایجاد نمیشد که تهیونگو بکشی و نمیتونستم آزادت کنم من متاسفم
و بعد قطره ای اشک ریخت
داد زدم
+جیهوپ چی شدهه
:رزا...
+میگی یا نهه
:یونگی .. اون...
+یونگی چی هاان؟
:یونگی زندست!
پشماتون ریخت نه؟😂😌
۱۴.۲k
۳۰ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.