بی گناه
قسمت اول
دادگاه★
قاضی: خب دخترم میخایی با کدوم زندگی کنی؟
ملیا:من.. نمیدونم میخام با دوتاشون زندگی کنم〔گریه〕
شوگا:ما طلاق گرفتیم ملیا اینو بفهم 〔داد〕
قاضی:آقا اینجا دادگاه ست خونه نیست که داد میزنید.
مامان ملیا:دخترم دوست داری پیش من باشی؟
"من هنوز بچه م هیچی نمیفهمم خب اگه همو دوست ندارین چرا ازدواج میکنید ؟ بعد اصلا چرا بچه میارین؟"
قاضی:اگه که دخترتون حرفی نمیزنه مجبوریم ۴ روز رو پیش پدر و ۳ روز رو پیش مادر بزاریم . حضانت هم چون فرزند دختره به پدر میرسه .
مامان ملیا:نمیشه من حضانت رو به عهده بگیرم ؟
شوگا:حضانتو بدم دست تو که ازش یه هر*زه مثل خودت بسازی؟
مامان ملیا:ولی این سوءتفاهمه یونگی برات توضیح میدم.
شوگا:لازم نیست
"من فقط یه گوشه نشسته بودم ماسکی که زده بودم گریه هامو میپوشاند دورم آدم بود ولی تنها بودم؛ توی افکارم غرق شده بودم."
قاضی:خب امروز سه شنبه هست پس دخترتون باید خونه پدرش بره .
آقای مین باید برای طلاق این برگه رو امضا کنین و همینطور شما خانم کیم .
شوگا:حتما
مامان ملیا:کجا رو باید امضا کنم؟
"از دادگاه اومدم بیرون قدم میزدم برگ های پاییز روی موهام میریخت صدای پودر شدن برگ های پاییز قشنگ بود مثل پودر شدن قلبم ولی برای کی مهم بود؟"
شوگا:هی ملیا بیا سوار ماشین شو
ملیا :چشم پدر
☆سوار ماشین شدند و به خونه ی مامان ملیا رفتن ☆
شوگا:برو وسایلاتو جمع کن
ملیا:چشم پدر
ملیا:مامان اومدم وسایلامو جمع کنم .
مامان ملیا :تو اتاقته گذاشتم تو کارتون همشون نیست بعضیا رو برای اینجا نگه داشتم.
ملیا:...
چطوره؟؟
دادگاه★
قاضی: خب دخترم میخایی با کدوم زندگی کنی؟
ملیا:من.. نمیدونم میخام با دوتاشون زندگی کنم〔گریه〕
شوگا:ما طلاق گرفتیم ملیا اینو بفهم 〔داد〕
قاضی:آقا اینجا دادگاه ست خونه نیست که داد میزنید.
مامان ملیا:دخترم دوست داری پیش من باشی؟
"من هنوز بچه م هیچی نمیفهمم خب اگه همو دوست ندارین چرا ازدواج میکنید ؟ بعد اصلا چرا بچه میارین؟"
قاضی:اگه که دخترتون حرفی نمیزنه مجبوریم ۴ روز رو پیش پدر و ۳ روز رو پیش مادر بزاریم . حضانت هم چون فرزند دختره به پدر میرسه .
مامان ملیا:نمیشه من حضانت رو به عهده بگیرم ؟
شوگا:حضانتو بدم دست تو که ازش یه هر*زه مثل خودت بسازی؟
مامان ملیا:ولی این سوءتفاهمه یونگی برات توضیح میدم.
شوگا:لازم نیست
"من فقط یه گوشه نشسته بودم ماسکی که زده بودم گریه هامو میپوشاند دورم آدم بود ولی تنها بودم؛ توی افکارم غرق شده بودم."
قاضی:خب امروز سه شنبه هست پس دخترتون باید خونه پدرش بره .
آقای مین باید برای طلاق این برگه رو امضا کنین و همینطور شما خانم کیم .
شوگا:حتما
مامان ملیا:کجا رو باید امضا کنم؟
"از دادگاه اومدم بیرون قدم میزدم برگ های پاییز روی موهام میریخت صدای پودر شدن برگ های پاییز قشنگ بود مثل پودر شدن قلبم ولی برای کی مهم بود؟"
شوگا:هی ملیا بیا سوار ماشین شو
ملیا :چشم پدر
☆سوار ماشین شدند و به خونه ی مامان ملیا رفتن ☆
شوگا:برو وسایلاتو جمع کن
ملیا:چشم پدر
ملیا:مامان اومدم وسایلامو جمع کنم .
مامان ملیا :تو اتاقته گذاشتم تو کارتون همشون نیست بعضیا رو برای اینجا نگه داشتم.
ملیا:...
چطوره؟؟
۳.۰k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.