..𝟹.𝒑𝒂𝒓𝒕.
< خدمتکار عمارت >
+جیمینن خواهش میکنم
_هیس
راوی*
جمین بلند شد تکیه داد به تاج تخت و شروع کرد به وحشیانه بوسیدن لارا همینطوری داشت گریه میکرد جیمین سرش رو بردسمت گردن لارا و کیس مارک های بنفش میزد که معلوم بود تا یه هفته جاش میمونه
+جیمین نکن
گریه و ناله های لارا باهم مخلوط شده بود جیمین که نمیدونست داره چیکار میکنه و پشیمون میشه به کارش ادامه میداد...
لارا از خواب بلند شد اطرافش رو نگاه کرد توی اتاق جیمین بود سردرد عجیبی داشت با یاداوری اتفاقات دیشب زود بدنش رو پوشوند شروع کرد به خفه گریه کردن
+ توی قرارداد نوشته بودی به من دست نمیزنی قرار نبود اینطوری بشه*داد*
همینطوری که داد میزد با دستای کوچیکش روی سینه ی لخت جیمین مشت میزد
+قرار بود سه سال به عنوان دستیارت اینجا بمونم بیشتر از صد بار گفتم به من دست نمیزنی عوضی
جمین شوکه مونده بود فقط تو چشمای لارا نگاه میکرد اون به خاطر اتفاق دیشب واقعا پیشیمون بود
لارا بلند شد لباسش رو برداشت پوشید رفت سمت اتاق...
< پایان پرش زمانی >
< لارا >
رفتم سمت اتاقم دنبال لباس میگشتم یه لباس سفید برداشتم زیاد باز نبود نمیخواستم اون اتفاق لعنتی بازم بیفته اهه اصلا ولش کن ساعت شش بود رفتم دم اتاق جیمین تا خواستم در بزنم در باز شد صورتامون خیلی نزدیک بود یه قدم رفتم عقب که کمرمو گرفت نزدیک خودش کرد از این نزدیکی زیاد مورمورم شد لبش رو برد سمت گوشم بوسه ای روی لاله گوشم زد اروم زمزمه کرد
_دیگه لباس باز نپوش
+اینکه باز نیست
_هیسس
×جایی تشریف میبرین
جیمین بدون اینکه یونگ سو رو نگاه کنه دستمو گرفت
_بریم
×جیمینن ...بیبی
+میریم با..
_لارا به یونگ سو ربطی نداره
+عا ... بله چشم
(الان دارین میگین چه بچه حرف گوش کنیه نهه بدجور در اشتباهید چون لارا فقط پیش جمین اینطوریه)
وقتی رسیدیم بار بوی سیگار الکل حالمو بد کرد من از بار بدم میاد چون این بار باعث همه ی بدبختی منه همینجا وقتی قمار رو باختم با جیمین قرارداد بستیم
لی مین:اقای پارک خانم رو معرفی نمیکنین
_دوست دخترم هستن
لی مین:خوشبختم لیدی زیبا
دستمو گرفت و بوسید واو چه کراش بود البته فقط جیمین این پسره جوون بودن بقیه همشون شوگر ددی
جمین روی یکی از صندلی ها نشست منم پیشش نشستم همینطوری که کمی از شرابم میخوردم اطرافم رو نگاه میکردم که چان هو رو دیدم
وای اون اینجا چیکار میکنه....
یکم دیر شد ساری!!
الان جرعت دارین بگین کم نوشتم انگشتمو بکنم تو چشتون:/
+جیمینن خواهش میکنم
_هیس
راوی*
جمین بلند شد تکیه داد به تاج تخت و شروع کرد به وحشیانه بوسیدن لارا همینطوری داشت گریه میکرد جیمین سرش رو بردسمت گردن لارا و کیس مارک های بنفش میزد که معلوم بود تا یه هفته جاش میمونه
+جیمین نکن
گریه و ناله های لارا باهم مخلوط شده بود جیمین که نمیدونست داره چیکار میکنه و پشیمون میشه به کارش ادامه میداد...
لارا از خواب بلند شد اطرافش رو نگاه کرد توی اتاق جیمین بود سردرد عجیبی داشت با یاداوری اتفاقات دیشب زود بدنش رو پوشوند شروع کرد به خفه گریه کردن
+ توی قرارداد نوشته بودی به من دست نمیزنی قرار نبود اینطوری بشه*داد*
همینطوری که داد میزد با دستای کوچیکش روی سینه ی لخت جیمین مشت میزد
+قرار بود سه سال به عنوان دستیارت اینجا بمونم بیشتر از صد بار گفتم به من دست نمیزنی عوضی
جمین شوکه مونده بود فقط تو چشمای لارا نگاه میکرد اون به خاطر اتفاق دیشب واقعا پیشیمون بود
لارا بلند شد لباسش رو برداشت پوشید رفت سمت اتاق...
< پایان پرش زمانی >
< لارا >
رفتم سمت اتاقم دنبال لباس میگشتم یه لباس سفید برداشتم زیاد باز نبود نمیخواستم اون اتفاق لعنتی بازم بیفته اهه اصلا ولش کن ساعت شش بود رفتم دم اتاق جیمین تا خواستم در بزنم در باز شد صورتامون خیلی نزدیک بود یه قدم رفتم عقب که کمرمو گرفت نزدیک خودش کرد از این نزدیکی زیاد مورمورم شد لبش رو برد سمت گوشم بوسه ای روی لاله گوشم زد اروم زمزمه کرد
_دیگه لباس باز نپوش
+اینکه باز نیست
_هیسس
×جایی تشریف میبرین
جیمین بدون اینکه یونگ سو رو نگاه کنه دستمو گرفت
_بریم
×جیمینن ...بیبی
+میریم با..
_لارا به یونگ سو ربطی نداره
+عا ... بله چشم
(الان دارین میگین چه بچه حرف گوش کنیه نهه بدجور در اشتباهید چون لارا فقط پیش جمین اینطوریه)
وقتی رسیدیم بار بوی سیگار الکل حالمو بد کرد من از بار بدم میاد چون این بار باعث همه ی بدبختی منه همینجا وقتی قمار رو باختم با جیمین قرارداد بستیم
لی مین:اقای پارک خانم رو معرفی نمیکنین
_دوست دخترم هستن
لی مین:خوشبختم لیدی زیبا
دستمو گرفت و بوسید واو چه کراش بود البته فقط جیمین این پسره جوون بودن بقیه همشون شوگر ددی
جمین روی یکی از صندلی ها نشست منم پیشش نشستم همینطوری که کمی از شرابم میخوردم اطرافم رو نگاه میکردم که چان هو رو دیدم
وای اون اینجا چیکار میکنه....
یکم دیر شد ساری!!
الان جرعت دارین بگین کم نوشتم انگشتمو بکنم تو چشتون:/
۱۱.۸k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.