pr27
pr27
گفتم تهیونگ اون کی بود که انقدرمیخواستی بکشیش؟
تهیونگ گفت هیچکی!
گفتم میرم از جیمین میپرسما!
گفت نه نه ولش کن واسه چی میخوای بدونی؟
گفتم چونن تو ادمی نیستی که بی دلیل کسیو بکشه اوهوم! بگو کی بود تازه دختر هم بود!
گفت اهم اهم خببببب
گفتم بگووو دیگه اه
جیمین ویو
رفتم پیش شوگا گفتم شوگا! تو عاشق کسی هستی؟
یه دفه یه برق قرمز غیر طبیعی تو چشماش دیدم!
حتما همین بود! طلسم همین بود!
گفت چطور مگه؟
دیگه چیزی نداشتم بگنگفتم کوک هاشق شده!
گفت چی؟
گفتم کوک عاشق شده ولی تو تاحالا عاشق شدی؟
دوباره برق قرمز رو دیدم گفت اوهوم!
گفتم که اینطور!
رفتم بیرون کمی فکر کردم و تنها نتیجه همین بود رفتم دنبال تهیونگ .
تهیونگ ویو
سعی کردم کمی کوک رو بپیچونم ولی نشد ولی هنوز بهش نگفته بودم که یهو جیمین اومد تو گفتم اِ چه بد موقع اومدی 😅
کوک گفت جیمیناااا تهیونگ میخواد کیو بکوشه که باید تو پیداش میکردی؟؟؟
جیمین سفید شد گفت تهیونگ! انقدر دهن لق؟
گفتم من نگفتم کنارم نشست منم تو هواب حرف زدم خب!
گفت اها! خب کوک این موضوع اصلا اووفف من اصلا دلیلی نمیبینم که تو دخالت کنی فهمیدی؟
کوک گفت خب ؟ که چی ته ته تو بگو ؟
گفتم کوک ولش کن باشه؟
گفت اه اه ازتون خوشم نمیاد ایشششش
رفت بیرون حتما باهام قهر میکرد . ایکاش بهش میگفتم!
جیمین گفت نگران نباش من نمیزارم باهات قهر کنه .
بعد موضوع دختره و شوگا و اون روحه رو گفت
گفتم موچی مطمئنی اگه دختره بمیره طلسم شوگا از بین میره ؟
گفت نمیدونم اون روح یهو ظاهر شد!
گفتم پس ..... چیکار کنیم ؟
گفت اومم تو میخواستی بکشیش
گفتم ینی مشکلی برای شوگا پیش نمیاد¿
گفت به نظرم تنها راه همینه .
گفتم اوم باشه
[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[
تهیونگ رفت زیر زمین به دختره گفت اومم اسمت کتی بود نه؟ فکر کنم یکی دو دقیقه ای بیشتر وقت نداری .
کتی گفت چیمیگی؟
تهیونگ اسلحشو از (( از کمربندی که میبندن دور کمرشون برای نگه داشتن اسلحه )) جاش در اوورد و گذاشت رو سر کتی
کتی گفت هی هی تو نمیتونی منم بکوشی !
تهیونگ گفت نبابا! من دونفر رو برای دوست عزیزم کشتم تازه تو برای دوتا از دوستام میمیری نه یکی پس افتخار کن .
کتی دهنشو باز کرد که حرف بزنه ولی تهیونگ یه گلوله حرومش کرد!.
گفتم تهیونگ اون کی بود که انقدرمیخواستی بکشیش؟
تهیونگ گفت هیچکی!
گفتم میرم از جیمین میپرسما!
گفت نه نه ولش کن واسه چی میخوای بدونی؟
گفتم چونن تو ادمی نیستی که بی دلیل کسیو بکشه اوهوم! بگو کی بود تازه دختر هم بود!
گفت اهم اهم خببببب
گفتم بگووو دیگه اه
جیمین ویو
رفتم پیش شوگا گفتم شوگا! تو عاشق کسی هستی؟
یه دفه یه برق قرمز غیر طبیعی تو چشماش دیدم!
حتما همین بود! طلسم همین بود!
گفت چطور مگه؟
دیگه چیزی نداشتم بگنگفتم کوک هاشق شده!
گفت چی؟
گفتم کوک عاشق شده ولی تو تاحالا عاشق شدی؟
دوباره برق قرمز رو دیدم گفت اوهوم!
گفتم که اینطور!
رفتم بیرون کمی فکر کردم و تنها نتیجه همین بود رفتم دنبال تهیونگ .
تهیونگ ویو
سعی کردم کمی کوک رو بپیچونم ولی نشد ولی هنوز بهش نگفته بودم که یهو جیمین اومد تو گفتم اِ چه بد موقع اومدی 😅
کوک گفت جیمیناااا تهیونگ میخواد کیو بکوشه که باید تو پیداش میکردی؟؟؟
جیمین سفید شد گفت تهیونگ! انقدر دهن لق؟
گفتم من نگفتم کنارم نشست منم تو هواب حرف زدم خب!
گفت اها! خب کوک این موضوع اصلا اووفف من اصلا دلیلی نمیبینم که تو دخالت کنی فهمیدی؟
کوک گفت خب ؟ که چی ته ته تو بگو ؟
گفتم کوک ولش کن باشه؟
گفت اه اه ازتون خوشم نمیاد ایشششش
رفت بیرون حتما باهام قهر میکرد . ایکاش بهش میگفتم!
جیمین گفت نگران نباش من نمیزارم باهات قهر کنه .
بعد موضوع دختره و شوگا و اون روحه رو گفت
گفتم موچی مطمئنی اگه دختره بمیره طلسم شوگا از بین میره ؟
گفت نمیدونم اون روح یهو ظاهر شد!
گفتم پس ..... چیکار کنیم ؟
گفت اومم تو میخواستی بکشیش
گفتم ینی مشکلی برای شوگا پیش نمیاد¿
گفت به نظرم تنها راه همینه .
گفتم اوم باشه
[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[[
تهیونگ رفت زیر زمین به دختره گفت اومم اسمت کتی بود نه؟ فکر کنم یکی دو دقیقه ای بیشتر وقت نداری .
کتی گفت چیمیگی؟
تهیونگ اسلحشو از (( از کمربندی که میبندن دور کمرشون برای نگه داشتن اسلحه )) جاش در اوورد و گذاشت رو سر کتی
کتی گفت هی هی تو نمیتونی منم بکوشی !
تهیونگ گفت نبابا! من دونفر رو برای دوست عزیزم کشتم تازه تو برای دوتا از دوستام میمیری نه یکی پس افتخار کن .
کتی دهنشو باز کرد که حرف بزنه ولی تهیونگ یه گلوله حرومش کرد!.
۴.۰k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.