فیک عشق و نفرتp7
فیک عشق و نفرتp7
*تو مهمونی بودن که ات به کوک گفت میره دستشویی
که ات تو دستشویی بود که ی مرده اومد تو و داشت ات رو بزور میبوسید ات به سینش مشت میزد اما فایده نداشت که مرده دستشو برد تو لباس ات بعد مرده بزور ات رو برد تو یکی از اتاقا و بهت تجاوز کرد که کوک اومد
کوک:چی کار میکنید(عربده)*واینکه مهمونا رفتن
ات:ک.و.ک
*کوک مرد رو تا میخورد زد و اون مرده دشمن کوک مینهو بود
کوک:برای دشمن من پاهاتو باز میکنی حالا(عصبی)
ات:کوک
*کوک موهای ات رو گرفت و برد اتاق شکنجه
ات:کوک تورو خدا ولم کنننن
کوک:ولت کنم که باز هرزگی کنییییییب
ات:من هرزه نیستم
*کوک ات رو آویزون کرد و ی شلاق نازک برداشت و ات رو میزد ات هم گریه و التماس میکرد
کوک:ساکت شوووووووووووووووو
ات:ساکت شم که منو بکشی از وقتی آوردیم اینجا اول بهم تجاوز کردی بعد سرمو بزی به سنگ بعد فکر کردی من یادم نیست همین زمان که تو حیاط بودیم یادم اومد چرا بجای اینکه منو بزنی باید اون مرتیکرو بیشتر میزدی بعد ی گوله حرمش میکردی نه اینکه منو عذاب بدیییییی(عربده و گریه)*بچه ها یاد خاتون افتادم که به شیرزاد میگه🤣🤣🤣
کوک:برام مهم نیست حافظه تو بدست آوردی من تورو ادب میکنم که پاتو برای همه باز میکنی هرزه
ات:من هرزه نیستمممممممممممممممممم
*کوک ات رو خیلی بد میزد بعد بازش کرد و به فاک داد
ات:ولم کن
کوک:ولت کنم که بری هرزگی کنییییی
ات:من هرزه نیستم
*د.ی.ک.ش رو تنظیم کرد و یجا کرد تو ات
ات:ولم کن توروخداااا
کوک:ساکت باش باید تنبیه بشی
ات:جونگ کوک به خدا اون بهم تجاوز کرد من کاری نکردم(گریه)
کوک:گفتم ساکت باش
*گفتم که کوک ات رو به فاک داد حالا بشید برید 🤣🤣 نه شوخی کردم نرید و راستی عیدتون هم مبارکککککککککککککککک
ویو ات
صبح با دل درد بدی پاشدم بعد دیدم که هنوز تو همون اتاقم و از همه بدتر نمیتونم از جام پاشم که در باز شد
کوک بود
کوک:هرزه خانم پاشو لباستو بپوش بعد بیا بیرون
ات:،........
*کوک رفت و اینکه بگم ات بیماری قلبی داره و راستی بچه ها ازتون میخوام برای خواهر زادم دعا کنید اون ناراحتی قلبی داره و باید عمل شده
*ات با هزار بدبختی پاشد رفت لباسشو پود و اومد بیرون
کوک:اجوما دیگه قرار کاری خونه رو ات نکنه و اگر دیدم بهش کمک کردی خودت میدونی
اجوما:چشم ارباب
اجوما:ات بیا
اجوما:ات خوبی دخترم
ات:نه اجوما کوک خیلی اذیتم میکنه دیشب انقدر زد که بدنم رو حس نمیکردم بعد... بعد...
اجوما:بعد
ات:بعد بهم دست درازی کرد(گریه)
اجوما:گریه نکن الان ارباب میاد حرف میگه دوباره
ات:اونکه کارش همینه
اجوما:از دست تو دختر🤣
ات:راست نمیگم
اجوما:چرا راست میگی😆
*ات چند روز تو خونه کلی کار انجام داد و روز پنچم بود که در خونه خورد
*تو مهمونی بودن که ات به کوک گفت میره دستشویی
که ات تو دستشویی بود که ی مرده اومد تو و داشت ات رو بزور میبوسید ات به سینش مشت میزد اما فایده نداشت که مرده دستشو برد تو لباس ات بعد مرده بزور ات رو برد تو یکی از اتاقا و بهت تجاوز کرد که کوک اومد
کوک:چی کار میکنید(عربده)*واینکه مهمونا رفتن
ات:ک.و.ک
*کوک مرد رو تا میخورد زد و اون مرده دشمن کوک مینهو بود
کوک:برای دشمن من پاهاتو باز میکنی حالا(عصبی)
ات:کوک
*کوک موهای ات رو گرفت و برد اتاق شکنجه
ات:کوک تورو خدا ولم کنننن
کوک:ولت کنم که باز هرزگی کنییییییب
ات:من هرزه نیستم
*کوک ات رو آویزون کرد و ی شلاق نازک برداشت و ات رو میزد ات هم گریه و التماس میکرد
کوک:ساکت شوووووووووووووووو
ات:ساکت شم که منو بکشی از وقتی آوردیم اینجا اول بهم تجاوز کردی بعد سرمو بزی به سنگ بعد فکر کردی من یادم نیست همین زمان که تو حیاط بودیم یادم اومد چرا بجای اینکه منو بزنی باید اون مرتیکرو بیشتر میزدی بعد ی گوله حرمش میکردی نه اینکه منو عذاب بدیییییی(عربده و گریه)*بچه ها یاد خاتون افتادم که به شیرزاد میگه🤣🤣🤣
کوک:برام مهم نیست حافظه تو بدست آوردی من تورو ادب میکنم که پاتو برای همه باز میکنی هرزه
ات:من هرزه نیستمممممممممممممممممم
*کوک ات رو خیلی بد میزد بعد بازش کرد و به فاک داد
ات:ولم کن
کوک:ولت کنم که بری هرزگی کنییییی
ات:من هرزه نیستم
*د.ی.ک.ش رو تنظیم کرد و یجا کرد تو ات
ات:ولم کن توروخداااا
کوک:ساکت باش باید تنبیه بشی
ات:جونگ کوک به خدا اون بهم تجاوز کرد من کاری نکردم(گریه)
کوک:گفتم ساکت باش
*گفتم که کوک ات رو به فاک داد حالا بشید برید 🤣🤣 نه شوخی کردم نرید و راستی عیدتون هم مبارکککککککککککککککک
ویو ات
صبح با دل درد بدی پاشدم بعد دیدم که هنوز تو همون اتاقم و از همه بدتر نمیتونم از جام پاشم که در باز شد
کوک بود
کوک:هرزه خانم پاشو لباستو بپوش بعد بیا بیرون
ات:،........
*کوک رفت و اینکه بگم ات بیماری قلبی داره و راستی بچه ها ازتون میخوام برای خواهر زادم دعا کنید اون ناراحتی قلبی داره و باید عمل شده
*ات با هزار بدبختی پاشد رفت لباسشو پود و اومد بیرون
کوک:اجوما دیگه قرار کاری خونه رو ات نکنه و اگر دیدم بهش کمک کردی خودت میدونی
اجوما:چشم ارباب
اجوما:ات بیا
اجوما:ات خوبی دخترم
ات:نه اجوما کوک خیلی اذیتم میکنه دیشب انقدر زد که بدنم رو حس نمیکردم بعد... بعد...
اجوما:بعد
ات:بعد بهم دست درازی کرد(گریه)
اجوما:گریه نکن الان ارباب میاد حرف میگه دوباره
ات:اونکه کارش همینه
اجوما:از دست تو دختر🤣
ات:راست نمیگم
اجوما:چرا راست میگی😆
*ات چند روز تو خونه کلی کار انجام داد و روز پنچم بود که در خونه خورد
۵۹۵
۱۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.