پارت ۲ برادر ناتنی
پارت ۲ برادر ناتنی
با صدای هانا به خودم اومدم
~هوی حواست کجاست
حاجی میگم تو چقدر خانواده جئون میشناسی؟
~اسکولی خیلی زیاااد رو یکی از دوستای پسرشون کراااشم
کی هست؟
~اسمش تهیونگه
اها
~ ۲۵ سالشه تویه شرکت باباش کار میکنه و خر پول و خیلی جذاااابه
بد جور کراش زدی روشااا
~ گمشو بابا
= زود همگی ردیف شید اقایه جئون اومدن
یهو یه زن و مرد نسبتا مسن با یک پسر جوون اومدن تو
عرررر چه پسره کراشهههه چقد هیکلش خوبه چقدررر بزرگه (هیکلشو رو میگه بیشعور )
چههههه جذابهههه
پ.ک من دنبال یه دختر خوب و کاری و زرنگ و خوشگل میگردم
کوک تو ذهنش (منم دنبال یه دختر سکسی و خوشگل و و دردسر ساز میگردم😈)
خلاصه رفتن تو دفتر خانم لی و بعد از چند مین اومدن بیرون
=خانم پارک ات وسلیلاتو جمع کن
چ چی؟
- پدرم تو رو انتخاب کرد زود باش ساکتو جمع کن
و رفت بیرون
~ ا ات
هانااااا
~تروخدا دوستشو برام بیار
ات ویو
بعد از خداحافظی با هانا از پرورشگاه اومدم بیرون
باید یک زندگی جدید رو شروع میکردم و خب از امروز تغیر خیلی بزرگی تو زندگیم اتفاق افتاد
نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت
اما من به فضا و دوستام تویه پرورشگاه عادت کرده بودم
- سوارشو دیگ
ها ها چشم چشم
سوار ماشین شدم
م.ک خب ات خانم از خودت برامون بگو
خب من ۱۹ سالمه و از ۳ سالگی که پدر و مادرم مردن به دلیل قبول نکردن عموم برايه نگهداری از من به پرورشگاه اومدم
م.ک از حالا من رو مامان و آقای جئون رو بابا و کوک رو هم داداش صدا میزنی فهمیدی ؟
چشم خانم جئو مامان
کوک تو ذهنش (هوووم خوبه که به سنه قانونی هم رسیدی خانم ات فقط منتظر باش😏)
به مولا اگه حمایت نکنین 😞🔪🔪
با صدای هانا به خودم اومدم
~هوی حواست کجاست
حاجی میگم تو چقدر خانواده جئون میشناسی؟
~اسکولی خیلی زیاااد رو یکی از دوستای پسرشون کراااشم
کی هست؟
~اسمش تهیونگه
اها
~ ۲۵ سالشه تویه شرکت باباش کار میکنه و خر پول و خیلی جذاااابه
بد جور کراش زدی روشااا
~ گمشو بابا
= زود همگی ردیف شید اقایه جئون اومدن
یهو یه زن و مرد نسبتا مسن با یک پسر جوون اومدن تو
عرررر چه پسره کراشهههه چقد هیکلش خوبه چقدررر بزرگه (هیکلشو رو میگه بیشعور )
چههههه جذابهههه
پ.ک من دنبال یه دختر خوب و کاری و زرنگ و خوشگل میگردم
کوک تو ذهنش (منم دنبال یه دختر سکسی و خوشگل و و دردسر ساز میگردم😈)
خلاصه رفتن تو دفتر خانم لی و بعد از چند مین اومدن بیرون
=خانم پارک ات وسلیلاتو جمع کن
چ چی؟
- پدرم تو رو انتخاب کرد زود باش ساکتو جمع کن
و رفت بیرون
~ ا ات
هانااااا
~تروخدا دوستشو برام بیار
ات ویو
بعد از خداحافظی با هانا از پرورشگاه اومدم بیرون
باید یک زندگی جدید رو شروع میکردم و خب از امروز تغیر خیلی بزرگی تو زندگیم اتفاق افتاد
نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت
اما من به فضا و دوستام تویه پرورشگاه عادت کرده بودم
- سوارشو دیگ
ها ها چشم چشم
سوار ماشین شدم
م.ک خب ات خانم از خودت برامون بگو
خب من ۱۹ سالمه و از ۳ سالگی که پدر و مادرم مردن به دلیل قبول نکردن عموم برايه نگهداری از من به پرورشگاه اومدم
م.ک از حالا من رو مامان و آقای جئون رو بابا و کوک رو هم داداش صدا میزنی فهمیدی ؟
چشم خانم جئو مامان
کوک تو ذهنش (هوووم خوبه که به سنه قانونی هم رسیدی خانم ات فقط منتظر باش😏)
به مولا اگه حمایت نکنین 😞🔪🔪
۱۲.۷k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.