چندپارتی تهیونگ
Part 8
ات ویو:بازم تسلیم تصمیم قلبم شدم....کی میتونه در مقابل کسی که دوستش داره تصمیم احساسی نگیره و به عقلش گوش بده متاسفم عقل ولی انگار ایندفعه هم نوبت تو نشد
خلاصه رفتم جلوی جلوی آینه....چشمام پف کرده بود و معلوم بود گریه کردم رفتم صورتمو آب زدم و اومدم جلوی آینه نشستم و موهامو درست کردم و بعدش یکم کانسیلر به زیر چشمام زدم حوصله ی آرایش آنچنانی نداشتم پس فقط یه تینت زدم به لبم که صدای در اومد قیافم رو از ناراحت به یه آدم خندون تغییر دادم تا الان آهنگ fake love رو درک نکرده بودم اما الان خوب دارم درکش میکنم.....
(قسمتی از آهنگ)
널 위해서라면 난 슬퍼도 기쁜 척 할 수가 있었어
برای تو میتونم وانمود کنم خوشحالم حتی اگه غمگین باشم
널 위해서라면 난 아파도 강한 척 할 수가 있었어
برای تو حتی اگه صدمه دیده باشم میتونم وانمود کنم قوی هستم
사랑이 사랑만으로 완벽하길 내 모든 약점들은 다 숨겨지길
امیدوارم عشق با عشق کامل شه تمام نقاط ضعفم پنهانن
کیم تهیونگ من برای تو هر کاری میکنم ولی کاشکی زودتر میفهمیدی اما الان خیلی دیر شده....
رفتم پایین و همون دختره ای که دیشب دیده بودم بود. دختره داشت با همه دست میداد یهو چشمشون به من افتاد
نامجون:بهبه ات هم بالاخره اومد
دختره اومد بغلم
مینجی:سلام شما خانم ات هستید؟
ات:بله....شما هم باید دوستدختر تهیونگ باشی درسته؟
مینجی:اسمم مینجیه عزیزم
ات:چه اسم قشنگی
مینجی:من و تو از الان با هم خواهریم دیگه درسته؟؟
ات:آره حتما بفرمایین بشینید:)
.........
ادامه دارد🗝🦋
ات ویو:بازم تسلیم تصمیم قلبم شدم....کی میتونه در مقابل کسی که دوستش داره تصمیم احساسی نگیره و به عقلش گوش بده متاسفم عقل ولی انگار ایندفعه هم نوبت تو نشد
خلاصه رفتم جلوی جلوی آینه....چشمام پف کرده بود و معلوم بود گریه کردم رفتم صورتمو آب زدم و اومدم جلوی آینه نشستم و موهامو درست کردم و بعدش یکم کانسیلر به زیر چشمام زدم حوصله ی آرایش آنچنانی نداشتم پس فقط یه تینت زدم به لبم که صدای در اومد قیافم رو از ناراحت به یه آدم خندون تغییر دادم تا الان آهنگ fake love رو درک نکرده بودم اما الان خوب دارم درکش میکنم.....
(قسمتی از آهنگ)
널 위해서라면 난 슬퍼도 기쁜 척 할 수가 있었어
برای تو میتونم وانمود کنم خوشحالم حتی اگه غمگین باشم
널 위해서라면 난 아파도 강한 척 할 수가 있었어
برای تو حتی اگه صدمه دیده باشم میتونم وانمود کنم قوی هستم
사랑이 사랑만으로 완벽하길 내 모든 약점들은 다 숨겨지길
امیدوارم عشق با عشق کامل شه تمام نقاط ضعفم پنهانن
کیم تهیونگ من برای تو هر کاری میکنم ولی کاشکی زودتر میفهمیدی اما الان خیلی دیر شده....
رفتم پایین و همون دختره ای که دیشب دیده بودم بود. دختره داشت با همه دست میداد یهو چشمشون به من افتاد
نامجون:بهبه ات هم بالاخره اومد
دختره اومد بغلم
مینجی:سلام شما خانم ات هستید؟
ات:بله....شما هم باید دوستدختر تهیونگ باشی درسته؟
مینجی:اسمم مینجیه عزیزم
ات:چه اسم قشنگی
مینجی:من و تو از الان با هم خواهریم دیگه درسته؟؟
ات:آره حتما بفرمایین بشینید:)
.........
ادامه دارد🗝🦋
۱۱.۱k
۰۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.