pt 6
شوگا: وایسا ببینم مگه ا.ت دیگه هم داریم؟
تهیونگ: راستش رو بخواید اون ا.تی که توی قلعه هست ا.ت واقعی نیست و اونی که تو قلعست تقلید گره
کوک: امکان نداره من خودم ا.ت رو نجات دادم
تهیونگ: اون نجات دادنت به درد عمت می خوره جناب عالی گول نقشه ی کارلس رو خوردی و ا.ت قلابی رو با خودت اوردی
کوک: چی میگی من خودم کارلس رو کشتم
تهیونگ: نه نکشتی کارلس زندست
کوک: خدایااااا پس ا.ت کجاست؟
تهیونگ: تو قلعه ی تابوت گرگ
جین: خب ما باید چه غلطی بکنیم؟
نامجون: پس برای همین تو قلعه جلسه نذاشتی
تهیونگ: درسته
جیمین: الان چند تا بازرس می فرستم برن ا.ت رو بیارن
تهیونگ: به هیچ عنوان این کار رو نکن نباید عجله کنیم منو و مادر خونده نقشه ای کشیدیم که بعدا بهتون میگم فعلا باید بریم شکار
جی هوپ: اولی رو من میگیرم
جین: باید از من رد بشی......
توی قلعه//
یوجین سو: خب خانم ها اول چی کار کنیم؟
بکا: به نظرم بریم اشپزی کنیم
جلیسا: فکر خوبیه
ا.ت: اره اجوما هم میره مرخصی
یوجین سو : باشه فقط چی درست کنیم؟
جلیسا: شیرینی و ژله
بکا: موافقم
ا.ت: اره خوب میشه
یوجین سو: باشه پس برید اماده بشید تا من و بکا به اجوما بگیم
جلیسا و ا.ت: باشه
بکا: من چرا باید بیام؟
یوجین سو: چون تو خانم اجومایی
بکا: باشه بابا
تو اشپز خونه//
_ یوجین سو و بکا رفتن پیش اجوما
بکا: اجوما امروز رو باید بری مرخصی
یوجین سو: مرخصی برای سه چهار روز چون اینجا اصلا امن نیست و تا باید خودتو نجات بدی چون اینجا در چند روز اینده قراره جنگ بشه فقط وسایلت رو جمع کن و تا اخر هفته نیا قلعه
اجوما: اما خانم کار های قلعه رو کی انجام بده؟
یوجین سو: چهار تا زن اینجان نگران نباش فقط برو
اجوما: چشم خانم
_بعد از رفتن اجوما بکا با تعحب به مادرش نگاه میکرد
بکا: مامان چرا انقدر ترسوندیش؟ انقدر هم ترسناک نیست
یوجین سو: بکا اون ا.تی که الان بیرونه ا.ت نیست
بکا: یعنی چی؟
یوجین سو: ا.ت واقعی تو قلعه ی گرگینه هاست
بکا: چطور ممکنه ما خودمون رفتیم نجاتش دادیم
یوجین سو: ولی اشتباهی یه ا.ت دیگه رو اوردید
بکا: الان باید چی کار کنیم؟
یوجین سو: هیچی فقط یه جوری به
تهیونگ: راستش رو بخواید اون ا.تی که توی قلعه هست ا.ت واقعی نیست و اونی که تو قلعست تقلید گره
کوک: امکان نداره من خودم ا.ت رو نجات دادم
تهیونگ: اون نجات دادنت به درد عمت می خوره جناب عالی گول نقشه ی کارلس رو خوردی و ا.ت قلابی رو با خودت اوردی
کوک: چی میگی من خودم کارلس رو کشتم
تهیونگ: نه نکشتی کارلس زندست
کوک: خدایااااا پس ا.ت کجاست؟
تهیونگ: تو قلعه ی تابوت گرگ
جین: خب ما باید چه غلطی بکنیم؟
نامجون: پس برای همین تو قلعه جلسه نذاشتی
تهیونگ: درسته
جیمین: الان چند تا بازرس می فرستم برن ا.ت رو بیارن
تهیونگ: به هیچ عنوان این کار رو نکن نباید عجله کنیم منو و مادر خونده نقشه ای کشیدیم که بعدا بهتون میگم فعلا باید بریم شکار
جی هوپ: اولی رو من میگیرم
جین: باید از من رد بشی......
توی قلعه//
یوجین سو: خب خانم ها اول چی کار کنیم؟
بکا: به نظرم بریم اشپزی کنیم
جلیسا: فکر خوبیه
ا.ت: اره اجوما هم میره مرخصی
یوجین سو : باشه فقط چی درست کنیم؟
جلیسا: شیرینی و ژله
بکا: موافقم
ا.ت: اره خوب میشه
یوجین سو: باشه پس برید اماده بشید تا من و بکا به اجوما بگیم
جلیسا و ا.ت: باشه
بکا: من چرا باید بیام؟
یوجین سو: چون تو خانم اجومایی
بکا: باشه بابا
تو اشپز خونه//
_ یوجین سو و بکا رفتن پیش اجوما
بکا: اجوما امروز رو باید بری مرخصی
یوجین سو: مرخصی برای سه چهار روز چون اینجا اصلا امن نیست و تا باید خودتو نجات بدی چون اینجا در چند روز اینده قراره جنگ بشه فقط وسایلت رو جمع کن و تا اخر هفته نیا قلعه
اجوما: اما خانم کار های قلعه رو کی انجام بده؟
یوجین سو: چهار تا زن اینجان نگران نباش فقط برو
اجوما: چشم خانم
_بعد از رفتن اجوما بکا با تعحب به مادرش نگاه میکرد
بکا: مامان چرا انقدر ترسوندیش؟ انقدر هم ترسناک نیست
یوجین سو: بکا اون ا.تی که الان بیرونه ا.ت نیست
بکا: یعنی چی؟
یوجین سو: ا.ت واقعی تو قلعه ی گرگینه هاست
بکا: چطور ممکنه ما خودمون رفتیم نجاتش دادیم
یوجین سو: ولی اشتباهی یه ا.ت دیگه رو اوردید
بکا: الان باید چی کار کنیم؟
یوجین سو: هیچی فقط یه جوری به
۵۹۱
۲۱ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.