ادامه ی تک پارتی نامجین
ادامه ی تک پارتی نامجین
نامجون با دیدن جینی که سوار ماشین شده بود و باسرعت به طرفش میومد پاشو تا ته روی گاز فشار داد و سرعتش صد برابرشد
نامجون هنوز نمیدونست جین چش شده بود یعنی اون میخواست واقعا نامجونو بکشه
نامجون :جیننننننن تو چه مرگت شدهههههه
میدونست جین نمیتونه صداشو بشنوه ولی باخودش حرف میزد
نامجون : واقعا با یه بار رفتن انقدر ادم دیونه میشه تو........
نامجون حرفش نیمه موند .....
ساعت ۳ صبح بود
هیچ کس توی اون روز از اون ماجرا هیچی نفهمید
قوی ترین مافیا که هیچ کس جرعت نمیکرد از کنارش تکون بخوری حالا دوست دخترس تونست اون رو بکشه
(۷ سال بعد )
از ماشین پیاده شدم
در قبرستون رو باز کردم و به سمت قبرش حرکت کردم
قبری که خیلی وقته که ابی روش نریخته بود
جین با نامجونی که یکسال پیش دیده بود درد و دل میکرد هنور حرفی نزده گریه هاش شروع شد
جین : ...هق هق .... ن.ا..ن.امج....ون مممنن..اشت..باه.... کر...ررردم غات کردم ت.ترو خ...ددددا من...و ببخش
در این هنگام همسرش جیهوپ اومد
جیهوپ : جین کجایی
جین بابغض گفت : اینجام جیهوپ
جیهوپ به سمت جین حرکت کرد
جیهوپ : جین گفتم باهات بیام گریه میکنی میگی نه ببین سر چشمای کهکشانیت چه بلایی اومده
جین : چیزی نیست من خوبم
جیهوپ : دردو دلت رو کردی ؟
جین : اره تموم شد
جیهوپ : بیبی بچه ها منتظرتن
جین : بریم
جیهوپ : بریم بیبی
تمااااام
امیدوارم دوست داشته باشید
اخرش کمی غمگین شد 🥺😭
نظرتون رو بگید
نامجون با دیدن جینی که سوار ماشین شده بود و باسرعت به طرفش میومد پاشو تا ته روی گاز فشار داد و سرعتش صد برابرشد
نامجون هنوز نمیدونست جین چش شده بود یعنی اون میخواست واقعا نامجونو بکشه
نامجون :جیننننننن تو چه مرگت شدهههههه
میدونست جین نمیتونه صداشو بشنوه ولی باخودش حرف میزد
نامجون : واقعا با یه بار رفتن انقدر ادم دیونه میشه تو........
نامجون حرفش نیمه موند .....
ساعت ۳ صبح بود
هیچ کس توی اون روز از اون ماجرا هیچی نفهمید
قوی ترین مافیا که هیچ کس جرعت نمیکرد از کنارش تکون بخوری حالا دوست دخترس تونست اون رو بکشه
(۷ سال بعد )
از ماشین پیاده شدم
در قبرستون رو باز کردم و به سمت قبرش حرکت کردم
قبری که خیلی وقته که ابی روش نریخته بود
جین با نامجونی که یکسال پیش دیده بود درد و دل میکرد هنور حرفی نزده گریه هاش شروع شد
جین : ...هق هق .... ن.ا..ن.امج....ون مممنن..اشت..باه.... کر...ررردم غات کردم ت.ترو خ...ددددا من...و ببخش
در این هنگام همسرش جیهوپ اومد
جیهوپ : جین کجایی
جین بابغض گفت : اینجام جیهوپ
جیهوپ به سمت جین حرکت کرد
جیهوپ : جین گفتم باهات بیام گریه میکنی میگی نه ببین سر چشمای کهکشانیت چه بلایی اومده
جین : چیزی نیست من خوبم
جیهوپ : دردو دلت رو کردی ؟
جین : اره تموم شد
جیهوپ : بیبی بچه ها منتظرتن
جین : بریم
جیهوپ : بریم بیبی
تمااااام
امیدوارم دوست داشته باشید
اخرش کمی غمگین شد 🥺😭
نظرتون رو بگید
۲.۷k
۲۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.