تک پارتی یونگی
Beautifol moon
روی سخره های ساحلی دریا که به رنگ سیاه در آمده بود کنار هم نشسته بودن
درسته دوست های صمیمی بودن و خیلی وقت بود با هم دوست بودن
اما خیلی سرد با هم برخورد میکردن
انگار دو تا دشمن بودن ، هر کس نمیشناختشون باور نمیکرد که اونا دوستن
اما دلیل این سردی چی بود
چشمایی که تا ماه پیش با ذوق به هم خیره میشدن الان نمیخواستن به هم نگاه کنن
علت سردی توی چشماشون چی بود
ات نگاهی به گوشیش انداخت ، هر ی دقیقه چکش میکرد
انگار منتظر پیام کسی بود
بلاخره یکی شون داوطلب به صحبت کردن شد
یونگی : ات این بی انصافیه
ات : چی بی انصافیه
یونگی : تو الان دوست پسر داری و بهم توجه نمیکنید
ات : یعنی من نمیتونم عاشق بشم
لحظه ای مکث کرد
ات : یونگی اون ازم خواسته رابطمو باهات قطع کنم ...منم این کارو میکنم
اشکای یونگی دیگه داشتن صورتشو خیس میکردن
یونگی : ات بزار ی چیزی بهت بگم
ات : چیه
یونگی : ماه زیباست مگه نه
پوزخندی زد
ات : چه حرف مسخره ای...اما آره قشنگه
همون لحظه به گوشیش پیامک اومد
با شتاب از جاش بلند شد
ات : متاسفام یونگی
با ضرب یونگی رو داخل آب پرت کرد و خودشم با دویدن از اونجا دور شد
اون شب یونگی هم جونشو از دست داد هم عشقشو
سبب مرگ یونگی عشق ات بود
اما ات هیچوقت معنی حرفی که یونگی اون شب بهش زد رو نفهمید ...کلمه ای که بار ها توی ذهنش تکرار شد و باعث سرازیر شدن اشکاش شد
« ماه زیباست مگه نه »
end
استعدادی به وسعت اقیانوس
گزارش = عوضش برات کفن میارم خودتو کفن کنی
روی سخره های ساحلی دریا که به رنگ سیاه در آمده بود کنار هم نشسته بودن
درسته دوست های صمیمی بودن و خیلی وقت بود با هم دوست بودن
اما خیلی سرد با هم برخورد میکردن
انگار دو تا دشمن بودن ، هر کس نمیشناختشون باور نمیکرد که اونا دوستن
اما دلیل این سردی چی بود
چشمایی که تا ماه پیش با ذوق به هم خیره میشدن الان نمیخواستن به هم نگاه کنن
علت سردی توی چشماشون چی بود
ات نگاهی به گوشیش انداخت ، هر ی دقیقه چکش میکرد
انگار منتظر پیام کسی بود
بلاخره یکی شون داوطلب به صحبت کردن شد
یونگی : ات این بی انصافیه
ات : چی بی انصافیه
یونگی : تو الان دوست پسر داری و بهم توجه نمیکنید
ات : یعنی من نمیتونم عاشق بشم
لحظه ای مکث کرد
ات : یونگی اون ازم خواسته رابطمو باهات قطع کنم ...منم این کارو میکنم
اشکای یونگی دیگه داشتن صورتشو خیس میکردن
یونگی : ات بزار ی چیزی بهت بگم
ات : چیه
یونگی : ماه زیباست مگه نه
پوزخندی زد
ات : چه حرف مسخره ای...اما آره قشنگه
همون لحظه به گوشیش پیامک اومد
با شتاب از جاش بلند شد
ات : متاسفام یونگی
با ضرب یونگی رو داخل آب پرت کرد و خودشم با دویدن از اونجا دور شد
اون شب یونگی هم جونشو از دست داد هم عشقشو
سبب مرگ یونگی عشق ات بود
اما ات هیچوقت معنی حرفی که یونگی اون شب بهش زد رو نفهمید ...کلمه ای که بار ها توی ذهنش تکرار شد و باعث سرازیر شدن اشکاش شد
« ماه زیباست مگه نه »
end
استعدادی به وسعت اقیانوس
گزارش = عوضش برات کفن میارم خودتو کفن کنی
۴.۵k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.