وقتی رو پسر تخس مدرسه کراش میزنی🐾🌈 𝐏𝐚𝐫𝐭= ⁵(last)
از مدرسه برگشتم امروز که فقط کوک منو اذیت کرد و منم فقط حوابشو میدادم چون واقعا حوصلشو نداشتم ولی هنوزم عاشقش بودم چه فایده اون منو دوست نداره
امشب قرار شد بریم شهر بازی
در خونرو باز کردم وارد خونه شدم که داشتم سکته میکردم کل خونه اشغال بود
+سوبییییییییییییییییی
سوبی_ب.بله نونا
+این چه وضع خونسسسسسس
بگو ببینم با کدوم پولی این اشغالارو خریدییییی؟
سوبی_ن.نونا با پول تو
+خدا نکشتت حالا امشب نمیبرمت شهر بازی خوب شد؟
سوبی_غلط خوردم نونا با پول خودم بود یکم پول داشتم
+اخه این خونه چدا این شکلیههه🩴🥲
سوبی_همشو جمع میکنم نونا
+معلومه که جمع میکنی وگرنه میکشمت اگه میخای امشب بری شهر بازی درضمن الان با کدوم پول میری شهربازی؟
سوبی_هنوز پول دارم
وادارش کردم کل خونرو مرتب کنه
دیدم ساعت ۵ عه
+خببب حالا برو دوش بگیر حاصر شو بریم شهر بازی
سوبی_وای خدا کمرمممممم
+تا تو باشیوخونه ی منو به گند بکشی
پرش زمانی*دم در شهر بازی
از تاکسی پیاده شدیم که یک موتور جیگر جلومون بدجور ترمز گرفت
+هووییی چه مرگته الان چیزیمون میشد چیکار میکردی هاااا؟
کلاه کاسکتشو برداشت که سکوت کردم
&نترس لیدی من بلایی سر شما...و این عاقای خوشتیپ نمیارم
سوبی_ا.ت این کیه؟
+یه لحظه ساکت باش سوبی...تو اینجا چیکار میکنی کوک
&این پسر کیه؟
+دوست پسرمه
سوبی_نونا نمیدونستم منو تو باهم رل زدیم🩴
+مرگ نونا میمیری خفه شی
&اوه داستان جالب شد
+سوبی داداشمه
&عام خوبه ترسیدم
+الانم میشه این موتور زشتتو ببری کنار میخایم بریم داخل
&اوه بله البته لیدی
+مرض لیدی فقط بلده رو مخم بره
سوبی رفت سوار وسیله ها بشه منم از بچگی عاشق چرخ و فلک بودم
کوک ویو
دیدم ا.ت رف سمت چرخ و فلک به مسیول چرخ و فلک گفتم به بالا ترین نقطه که رسیدیم نگهش داره
سریع رفتم و پیش ا.ت نشستم
+خدایا در از سرم برنمیداری نه؟
&خیر لیدی
+اوکی من میرم پس.
تا خواست بره چرخ و فلک راه افتاد
&بشین میوفتی خطرناکه
نشستم یه گوشه و به بیرون نگاه کردم
&باهام قهری؟
+مگه باهات چیکاره ام که باید قهرم باشم
&هیچی
همون لحظه گه به بالا رسیدیم چرخ و فلک ایستاد
که مساوی با جیغ کشیدن ا.ت شد
&چرا جیغ میکشی
+اخه میترسم
رفتم بغلش کردم
&تا من هستم نترس
که منو پس زد
+ولم کن توی بیمارستان بهم فهموندی دوستم نداری پس ولم کن
بیشور فشارش دادم
&ولی من دوستت دارم بیب
+چ.چی؟واقعا؟
&اوهوم اون لحظه فک میکردم داری شوخی میکنی
+پس منو دوست داری اره؟
&خیلی بیبی
یهو صورتمو گرفت و لباشو رو لبام گذاشت
منم لبخندی زدم و کمرشو گرفتم نشوندمش رو پام و با بوسش همراهی کردم
نفس کم اوردیم و از هم جدا شدیم
+خعلی عاشقتم
&من بیشتر بیب♡
(پایان)همه ی فیکا اینجوری کوتاهن لاولی ها بایییی نا یک فیک کوتاه دیگه♡
امشب قرار شد بریم شهر بازی
در خونرو باز کردم وارد خونه شدم که داشتم سکته میکردم کل خونه اشغال بود
+سوبییییییییییییییییی
سوبی_ب.بله نونا
+این چه وضع خونسسسسسس
بگو ببینم با کدوم پولی این اشغالارو خریدییییی؟
سوبی_ن.نونا با پول تو
+خدا نکشتت حالا امشب نمیبرمت شهر بازی خوب شد؟
سوبی_غلط خوردم نونا با پول خودم بود یکم پول داشتم
+اخه این خونه چدا این شکلیههه🩴🥲
سوبی_همشو جمع میکنم نونا
+معلومه که جمع میکنی وگرنه میکشمت اگه میخای امشب بری شهر بازی درضمن الان با کدوم پول میری شهربازی؟
سوبی_هنوز پول دارم
وادارش کردم کل خونرو مرتب کنه
دیدم ساعت ۵ عه
+خببب حالا برو دوش بگیر حاصر شو بریم شهر بازی
سوبی_وای خدا کمرمممممم
+تا تو باشیوخونه ی منو به گند بکشی
پرش زمانی*دم در شهر بازی
از تاکسی پیاده شدیم که یک موتور جیگر جلومون بدجور ترمز گرفت
+هووییی چه مرگته الان چیزیمون میشد چیکار میکردی هاااا؟
کلاه کاسکتشو برداشت که سکوت کردم
&نترس لیدی من بلایی سر شما...و این عاقای خوشتیپ نمیارم
سوبی_ا.ت این کیه؟
+یه لحظه ساکت باش سوبی...تو اینجا چیکار میکنی کوک
&این پسر کیه؟
+دوست پسرمه
سوبی_نونا نمیدونستم منو تو باهم رل زدیم🩴
+مرگ نونا میمیری خفه شی
&اوه داستان جالب شد
+سوبی داداشمه
&عام خوبه ترسیدم
+الانم میشه این موتور زشتتو ببری کنار میخایم بریم داخل
&اوه بله البته لیدی
+مرض لیدی فقط بلده رو مخم بره
سوبی رفت سوار وسیله ها بشه منم از بچگی عاشق چرخ و فلک بودم
کوک ویو
دیدم ا.ت رف سمت چرخ و فلک به مسیول چرخ و فلک گفتم به بالا ترین نقطه که رسیدیم نگهش داره
سریع رفتم و پیش ا.ت نشستم
+خدایا در از سرم برنمیداری نه؟
&خیر لیدی
+اوکی من میرم پس.
تا خواست بره چرخ و فلک راه افتاد
&بشین میوفتی خطرناکه
نشستم یه گوشه و به بیرون نگاه کردم
&باهام قهری؟
+مگه باهات چیکاره ام که باید قهرم باشم
&هیچی
همون لحظه گه به بالا رسیدیم چرخ و فلک ایستاد
که مساوی با جیغ کشیدن ا.ت شد
&چرا جیغ میکشی
+اخه میترسم
رفتم بغلش کردم
&تا من هستم نترس
که منو پس زد
+ولم کن توی بیمارستان بهم فهموندی دوستم نداری پس ولم کن
بیشور فشارش دادم
&ولی من دوستت دارم بیب
+چ.چی؟واقعا؟
&اوهوم اون لحظه فک میکردم داری شوخی میکنی
+پس منو دوست داری اره؟
&خیلی بیبی
یهو صورتمو گرفت و لباشو رو لبام گذاشت
منم لبخندی زدم و کمرشو گرفتم نشوندمش رو پام و با بوسش همراهی کردم
نفس کم اوردیم و از هم جدا شدیم
+خعلی عاشقتم
&من بیشتر بیب♡
(پایان)همه ی فیکا اینجوری کوتاهن لاولی ها بایییی نا یک فیک کوتاه دیگه♡
۱۰۱.۲k
۱۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.