پارت۷
پارت۷
_ته…یونگ…اینا چی میگن ؟
تهیونگ:(گریه)نمیدونم
_ من …من..باور نمیکنم
«زنگ در »
_اجوما… درو باز کن لطفا
+تهیونگ چرا گریه میکنی ؟
تهیونگ:ا/ت؟ ا/ت ،تو…تو نمردی؟
+چرا باید بمیرم ؟
تهیونگ:الان گفتن که هواپیمایی که تو توش بودی سقوط کرده
+اها اون
«فلش بک»
ب.ت :دختر برات بلیت گرفتم (بلیت گذاشت روی میز و رفت بیرون)
«ا/ت ویو»
بابا بهم گفت برم کره پیش ته و کوک و من اعصابم خورد شد رفتم دوش بگیرم درآمدم رفتم روی میزی نگاه کردم دوتا بلیت بود اولی رو برش داشتم و فقط به ساعتش نگاه کردم
+اوههههه. بر شده ،بابا من رفتم فرودگاه
«فرودگاه»
رسیدم باید سوار هواپیما میشدم رفتم سوار هواپیما شدم
رسیدم دیدم اینجا چینه که زنگ زدم بابا
+آلو بابا
ب.ت :دخترم کجایی ؟رسیدی
+اره ولی رسیدم چین
ب.ت:تو بلیت اشتباهی رو برداشتی اون جین برای من بود(خنده)
+عه ،خب الان چی کار کنم؟
ب.ت:برات یکی دیگه میگیرم
+باشه
«پایان فلش بک»
تهیونگ:خوب شد که ماله بابا رو برداشتی
+اره ،عه جین ترو ندیدم ،سلام
_س…لا…م
+جین خوبی ؟
«جین ویو»
وقتی زنگ درو زدن ا/ت بود خیلی خوشگل شده بود و نمیتونستم چشممو ازش بردارم ولی اونکه باید مرده باشه اما وقتی حرف زد فهمیدم که چی شده ،دلم میخواست بهش بگم که خیلی دلم براش تنگ شده بود
_………….
+جین ،تو جدی هستی ؟
(ماله پیج قبلیمه)
_ته…یونگ…اینا چی میگن ؟
تهیونگ:(گریه)نمیدونم
_ من …من..باور نمیکنم
«زنگ در »
_اجوما… درو باز کن لطفا
+تهیونگ چرا گریه میکنی ؟
تهیونگ:ا/ت؟ ا/ت ،تو…تو نمردی؟
+چرا باید بمیرم ؟
تهیونگ:الان گفتن که هواپیمایی که تو توش بودی سقوط کرده
+اها اون
«فلش بک»
ب.ت :دختر برات بلیت گرفتم (بلیت گذاشت روی میز و رفت بیرون)
«ا/ت ویو»
بابا بهم گفت برم کره پیش ته و کوک و من اعصابم خورد شد رفتم دوش بگیرم درآمدم رفتم روی میزی نگاه کردم دوتا بلیت بود اولی رو برش داشتم و فقط به ساعتش نگاه کردم
+اوههههه. بر شده ،بابا من رفتم فرودگاه
«فرودگاه»
رسیدم باید سوار هواپیما میشدم رفتم سوار هواپیما شدم
رسیدم دیدم اینجا چینه که زنگ زدم بابا
+آلو بابا
ب.ت :دخترم کجایی ؟رسیدی
+اره ولی رسیدم چین
ب.ت:تو بلیت اشتباهی رو برداشتی اون جین برای من بود(خنده)
+عه ،خب الان چی کار کنم؟
ب.ت:برات یکی دیگه میگیرم
+باشه
«پایان فلش بک»
تهیونگ:خوب شد که ماله بابا رو برداشتی
+اره ،عه جین ترو ندیدم ،سلام
_س…لا…م
+جین خوبی ؟
«جین ویو»
وقتی زنگ درو زدن ا/ت بود خیلی خوشگل شده بود و نمیتونستم چشممو ازش بردارم ولی اونکه باید مرده باشه اما وقتی حرف زد فهمیدم که چی شده ،دلم میخواست بهش بگم که خیلی دلم براش تنگ شده بود
_………….
+جین ،تو جدی هستی ؟
(ماله پیج قبلیمه)
۳.۴k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.