my mannequin Part ⁴
آب سرد بود!
خیلی سرد...یخ بود!
جیمین میلرزید و من جیغ میزدم
لرزش بدنش رو حس میکردم
بدنشو چنگ انداختم و گریه کردم
جیمین آبو خاموش کرد و نگام کرد
لباش بنفش شده بود
سرشو نزدیکم آورد و بوسه آرومی روی لبام گذاشت
_ ا.ت
سردم بود، میلرزیدم
محکم بغلم کرد و دور بدنم حوله پیچید
و خودش با همون لباسای خیس منو بیرون برد و روی تخت گذاشت
بدنم رو خشک کرد
+ جی.جیمین
_ جانم؟
+ س.سر.سرده
جیمین بغض کرد
_ میدونم
چشمامو بستم
جیمین لباس های گرمی تنم کرد و بعد از اینکه لباس های خودش رو هم عوض کرد کنارم خوابید
منو بغل کرد و منم سرمو روی دستش گذاشتم
+ جیمینا
_ جانم؟
+ خواهرم
_ تو بخواب..من میرم دنبالش نگران نباش
+ ل.لطفا مواظبش باش
_ چشم
حس میکردم دیگه ازش بدم نمیاد
ولی این فقط یه حس بود!
[شب]
نمیتونستم چشمامو باز کنم
همهچی تاریک بود
دستام بسته بود!
نمیتونستم تکون بخورم
ترسیدم، جیغ بلندی زدم که صدام پیچید
یعنی الان تو خونه نبودم؟
+ ج.جیمین
داد زدم
+ جیمینااا
یهو چشمام باز شد
اما همه جا تاریک بود
چند بار پشت سر هم پلک زدم
یهو برقا روشن شد
هایون پرید بغلم
= تولدت مبارککککک
شوکه شدم به اطراف نگا کردم که تزئین شده بود
جیمین جلوم وایساده بود و لبخند میزد
وقتی هایون کنار رفت جیمین اومد جلو
خم شد و لبمو بوسید
_ تولدت مبارک
+ یااا دست و پاهامو باز کننن
جیمین خندید و رفت کیک رو آورد
_ فوت کن
+ اول دست و پاهامو باز کن
جدی نگام کرد
_ فوت کن
آب دهنمو قورت دادم
سرمو جلو بردم و شمع روی کیک رو فوت کردم
هایون با خوشحالی دست زد
اومد سمتم و بغلم کرد
= اونی، این آقاهه که میخای باهاش ازدواج کنی خیلی مهربونه
لبخند زدم و سرش رو بوسیدم
+ حالا که مهربونه بهش بگو منو باز کنه
جیمین سمتم اومد و دست و پاهامو باز کرد
محکم هایون رو بغل کردم
+ دلم برات تنگ شده بود
جیمین دستاشو دور کمرم حلقه کرد
= اونی، اگه تو ازدواج کنی، من چی میشم؟
+ میای پیشمون
_ نه
+ جیمینا
جیمین چشماشو چرخوند
_ به شرط اینکه مزاحم من و زنم نشی
هایون سرش رو پایین انداخت
= امشب میرم خونه
سرش رو بوسیدم و موهاش رو پشت گوشش دادم
+ نه عزیزم، تو میای پیش من
هایون خوشحال شد
جیمین و جدی نگام کرد
_ دم در منتظرم بیاید
.
.
.
لایکهاشبالای15بشهبعدیرومیزارم!
بوسبهتون^^
خیلی سرد...یخ بود!
جیمین میلرزید و من جیغ میزدم
لرزش بدنش رو حس میکردم
بدنشو چنگ انداختم و گریه کردم
جیمین آبو خاموش کرد و نگام کرد
لباش بنفش شده بود
سرشو نزدیکم آورد و بوسه آرومی روی لبام گذاشت
_ ا.ت
سردم بود، میلرزیدم
محکم بغلم کرد و دور بدنم حوله پیچید
و خودش با همون لباسای خیس منو بیرون برد و روی تخت گذاشت
بدنم رو خشک کرد
+ جی.جیمین
_ جانم؟
+ س.سر.سرده
جیمین بغض کرد
_ میدونم
چشمامو بستم
جیمین لباس های گرمی تنم کرد و بعد از اینکه لباس های خودش رو هم عوض کرد کنارم خوابید
منو بغل کرد و منم سرمو روی دستش گذاشتم
+ جیمینا
_ جانم؟
+ خواهرم
_ تو بخواب..من میرم دنبالش نگران نباش
+ ل.لطفا مواظبش باش
_ چشم
حس میکردم دیگه ازش بدم نمیاد
ولی این فقط یه حس بود!
[شب]
نمیتونستم چشمامو باز کنم
همهچی تاریک بود
دستام بسته بود!
نمیتونستم تکون بخورم
ترسیدم، جیغ بلندی زدم که صدام پیچید
یعنی الان تو خونه نبودم؟
+ ج.جیمین
داد زدم
+ جیمینااا
یهو چشمام باز شد
اما همه جا تاریک بود
چند بار پشت سر هم پلک زدم
یهو برقا روشن شد
هایون پرید بغلم
= تولدت مبارککککک
شوکه شدم به اطراف نگا کردم که تزئین شده بود
جیمین جلوم وایساده بود و لبخند میزد
وقتی هایون کنار رفت جیمین اومد جلو
خم شد و لبمو بوسید
_ تولدت مبارک
+ یااا دست و پاهامو باز کننن
جیمین خندید و رفت کیک رو آورد
_ فوت کن
+ اول دست و پاهامو باز کن
جدی نگام کرد
_ فوت کن
آب دهنمو قورت دادم
سرمو جلو بردم و شمع روی کیک رو فوت کردم
هایون با خوشحالی دست زد
اومد سمتم و بغلم کرد
= اونی، این آقاهه که میخای باهاش ازدواج کنی خیلی مهربونه
لبخند زدم و سرش رو بوسیدم
+ حالا که مهربونه بهش بگو منو باز کنه
جیمین سمتم اومد و دست و پاهامو باز کرد
محکم هایون رو بغل کردم
+ دلم برات تنگ شده بود
جیمین دستاشو دور کمرم حلقه کرد
= اونی، اگه تو ازدواج کنی، من چی میشم؟
+ میای پیشمون
_ نه
+ جیمینا
جیمین چشماشو چرخوند
_ به شرط اینکه مزاحم من و زنم نشی
هایون سرش رو پایین انداخت
= امشب میرم خونه
سرش رو بوسیدم و موهاش رو پشت گوشش دادم
+ نه عزیزم، تو میای پیش من
هایون خوشحال شد
جیمین و جدی نگام کرد
_ دم در منتظرم بیاید
.
.
.
لایکهاشبالای15بشهبعدیرومیزارم!
بوسبهتون^^
۷.۲k
۲۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.